سینما، بیش از آنکه صنعتی برای تولید سرگرمی باشد، عرصهای است برای ظهور استادانی که با زبان تصویر، جهان را از نو میسازند. هر نسل از سینمادوستان، نامهایی را در حافظه دارد که همچون فانوس دریایی، مسیر نگاهها و اندیشهها را روشن کردهاند. یکی از درخشانترین این نامها، بیتردید آلفرد هیچکاک است؛ استاد تعلیق و فرمانروای ناشناختهها.
هیچکاک، فراتر از یک کارگردان، معمار روان انسانها بود. او با مهندسی صحنه و تدوین، با حرکتهای حسابشده دوربین و موسیقیهای طوفانی، مخاطب را نهفقط به تماشای فیلم، بلکه به تجربهای درونی و روانشناسانه دعوت میکرد. در سینمای او، نگاه صرف به یک کلید، سایهای بر دیوار، یا سکوتی ممتد، میتوانست حامل ترسی عمیقتر از هر صحنه خونآلود باشد.
از پنجره پشتی تا سرگیجه، از روانی تا شمال از شمالغربی، هیچکاک با هر فیلم، مرزهای سینمای معمایی و روانشناسانه را گسترش داد. او نه با هیولاها و سلاحها، بلکه با ذهن و ترسهای پنهان انسان، داستان ساخت. استاد بود در تعلیق، اما تعلیقی که از دل زندگی روزمره بیرون میآمد.
در روزگاری که جلوههای ویژه دیجیتال، گاه جای جوهرهی داستان را میگیرند، مرور آثار استادانی چون هیچکاک، یادآور این حقیقت است که سینما، پیش از هر چیز، هنر دیدن و نشان دادن است.
سینمای بدون مرز، با احترام به میراث این استادان، بر آن است تا نسل امروز را با ریشههای ناب این هنر آشنا سازد؛ جایی که هر کات، معنایی دارد، و هر سکوت، صدایی بلندتر از فریاد است.