“آسایشگاه”، Sanatorium اولین فیلم مستند بلند گار اورورک کارگردان ایرلندی که در بخش مسابقه DOX:AWARD جشنواره CPH:DOX به نمایش جهانی درمیآید، در آسایشگاه عظیم کوئالینیک در اودسا اوکراین میگذرد. این فیلم در طول یک تابستان، زندگی کارکنان و مهمانان این آسایشگاه را دنبال میکند، در حالی که جنگ به تدریج به پسزمینه زندگی آنها راه مییابد. ما با اورورک درباره این فیلم و رویکرد بازیگوشانهاش به گفتگو نشستیم.
– چگونه با این آسایشگاه آشنا شدید؟
-گار اورورک: اولین بار در سال ۲۰۱۸ و هنگام ساخت مستند کوتاه “کاچالکا” به کیف سفر کردم و از آن زمان علاقه شدیدی به فرهنگ اوکراین پیدا کردم. اما ایده “آسایشگاه” در دوران قرنطینه کووید-۱۹ شکل گرفت، زمانی که بسیاری از مردم برای اولین بار فرصت توقف و تأمل در زندگی خود را یافتند. در آن زمان دوست اوکرایانیام درباره این آسایشگاههای دوران شوروی به من گفت. در ایرلند ما فقط دو نوع تعطیلات داریم – یا استراحت محض یا مستی – بنابراین ایده تعطیلات درمانی در یک هتل اسپا با انواع درمانها و ماسکهای گل برایم جذاب بود.
بنابراین در سال ۲۰۲۱، تقریباً یک سال قبل از تهاجم روسیه، به این آسایشگاه رفتم و تمام درمانها را تجربه کردم. تا پایان آن هفته، عاشق این مکان شدم – نه فقط به خاطر فضای منحصر به فردش، بلکه به خاطر کارکنان و مهمانانش. و چیزی تقریباً ناملموس در جریان بود، نوعی جذبه مغناطیسی که مردم را به اینجا میکشاند تا استراحت کنند و زندگی خود را مرور کنند.
-فیلمبرداری چگونه پیش رفت؟
-وقتی تهاجم روسیه اتفاق افتاد، همه چیز تغییر کرد. پس از حدود دو سال، فرصتی برای بازگشت و تحقیقات بیشتر به دست آوردم. معنای کلی فیلم به سطح کاملاً متفاوتی رسید، چون من از قبل به ایده تولد دوباره و بهبودی علاقه داشتم، اما حالا با کارکنان و مهمانانی روبرو بودم که مصمم بودند با وجود جنگ، تعطیلاتی داشته باشند و لحظهای در زندگی خود برای “بازسازی” خویش پیدا کنند. این تبدیل به موقعیتی بسیار عمیق شد و میدانستم که این فیلم باید ساخته شود.
-چگونه شخصیتهای اصلی را انتخاب کردید؟-
-در ابتدا به دنبال کارکنانی بودم که در طول فصل حضور ثابت داشته باشند. چالش اصلی پیدا کردن مهمانانی بود که هر کدام دیدگاه منحصر به فرد و موقعیت متفاوتی در زندگی داشته باشند. ما یک تولید مشترک با شرکت تولید اوکرایانی ۲۳۳۲ فیلمز داشتیم، بنابراین با یک تهیه کننده محلی بازیگر همکاری کردیم، در حالی که من آنجا بودم و با مردم ملاقات میکردم.
مادر و پسر واقعاً شخصیتهای برجسته این فیلم هستند. پویایی رابطه آنها برایم بسیار جالب بود، و زیبا بود که ببینیم این رابطه در طول اقامتشان چگونه تکامل یافت.
-چرا این رویکرد را با دوربین ثابت، تقارن و استفاده بازیگوشانه از موسیقی و تدوین انتخاب کردید؟
-من سعی میکنم طنز و ارتباط را در مکانهای غیرمنتظره پیدا کنم، و میخواستم این فیلم سبک تصویربرداری بسیار خاصی داشته باشد. آن تقارن و تعادل در تصویر مستقیماً از طراحی آسایشگاه الهام گرفته شده. این یکی از معدود مواقعی بود که معماران دوران شوروی واقعاً میتوانستند چیزی با حس شگفتی آرمانشهری طراحی کنند. این گوهر معماری شگفتانگیزی است. برای من، این تقریباً به کاری که مذهب گاهی میکند شباهت دارد، یعنی خلق این فضاهای بزرگ جمعی که حس خاصی را برمیانگیزند. تعادل و زیبایی همان چیزی است که آسایشگاه سعی دارد به مهمانانش ارائه دهد، و تقارن سریعترین راه برای انتقال زیبایی است.
سعی کردم موسیقی مربوط به دوره ساخت این آسایشگاه را پیدا کنم، چون در یک پیچزمانی دهه ۱۹۷۰ گیر کرده است. این ساختمان اکنون در سال ۲۰۲۵ نیست؛ هنوز در سال ۱۹۷۵ باقی مانده، و من میخواستم این را بپذیرم و فضایی یکدست خلق کنم.
-و البته این جنبه اجتنابناپذیر جنگ در پسزمینه وجود دارد.
-من یک سال قبل از شروع جنگ ساخت آن را آغاز کردم، و هرگز قصد ساختن فیلمی درباره جنگ را نداشتم. وقتی جنگ اتفاق افتاد، باید بخشی از داستان هر کسی میشد. اما من کاملاً آگاهانه جنگ را در پسزمینه نگه داشتم چون میخواستم تماشاگران با همه در سطح انسانی ارتباط برقرار کنند. مردان سن خاصی آنجا زیاد نیستند، و فکر میکنم این چیزی است که بیشتر مخاطبان متوجه خواهند شد. میخواستم تماشاگر معمولی زندگی این مردم را ببیند، با آنها ارتباط برقرار کند و خودش را در آنها ببیند. چون وقتی گزارشهای خبری از مناطق جنگی را میبینیم، ارتباط واقعی با آنچه در زندگی آن افراد میگذرد دشوار است. امیدوارم توانسته باشیم این کار را به روشی متعادل و ملاحظهکارانه انجام دهیم.