چرا شب که میشود میگوئیم سریع برگرد بیا خانه؟ این به سیستم و قانون ربط دارد یا خود خیابان نا امن است؟
آدمِ خیابانی، هم به خودش هویت میدهد، هم به خیابان نا امن. یعنی میخواهد بگوید من در چنین جای نا امنی دارم سگدو میزنم، برای پول در آوردن، برای جایگاه اجتماعیم. «ضد قهرمان» و «خیابان» دو عنصرِ اصلیِ شکل گیریِ سینمای خیابانی هستند.
در این فیلمها، اگر ضد قهرمان ها جذاب و اثر گذار نبودند، فراموش میشدند. ضد قهرمانهای فیلمهای خیابانی، آنقدر خودشان را به تماشاگر تحمیل و ثابت کرده اند، که سالهاست منتقدان و تماشاگران حرفهایِ سینما این جنس آثار را با عنوانِ “سینمای خیابانی”، در قالبِ یک زیر ژانر و سبکِ منحصر به فرد، میشناسند ولی دلیل بر این نیست که بعضی از آثار فیلمسازان سینمای تجاری و فیلمهای خوش ساختِ آن دوران را دوست نداشته باشم. فیلمسازانی مانند: «خسرو پرویزی، رضا میر لوحی، عبداله غیابی، شاهپور قریب، فرزان دلجو و…
بخشی از انگیزهٔ ساختنِ مستندِ “جستجو در تنگنا” بودهاند. با اشتیاقی که من به فیلمهای خیابانیِ سینمای دههٔ پنجاه ایران دارم، فیلم هایی مثلِ “خدا حافظ رفیق” و “تنگنا“ی امیر نادری. “کندو” ، “دشنه” و “زیر پوست شب“ِ فریدون گله. “رضا موتوری“ِ مسعود کیمیایی ” سه قاپ“ِذکریا هاشمی و…
رضا موتوری
همین طور فیلمهای خیابانی در سینمای آمریکا و فیلم نوآرهای آمریکایی و فرانسوی. فیلمهای خیابانیِ سینماگران بزرگی مثل ساموئل فولر. ژان پیر ملویل و…
البته بخش شخصیترِ انگیزهٔ ساخت این مستند برمیگردد به یاد و خاطره و تاثیرپذیری من از امیر نادری و نگاه و جهان بینیای که از او در عکاسی و سینما آموختم. از آن روزها که با امیر نادری آشنا شدم بیش از چهار دهه می گذرد. زمانی که در میانِ التهابهای دههٔ شصت، جوانی ۱۷- ۱۸ ساله بودم و به اتفاق چند نفر از دوستانم در یک لابراتوار چاپ عکس با او آشنا شدیم. زمانی بود که نادری مقدمات ساختِ فیلم “دونده” را شروع کرده بود. من بیشتر عکسهایی که او می گرفت را چاپ میکردم. فرم چگونه دیدن در عکاسی را اولین بار با چاپ عکس ها او شناختم. تاثیری که در سالهای بعد، در فرم و مضمونِ فیلمهای سینمایی داستانیام وجود داشت. فیلمِ “دو لکه ابر“، با ارجاعی به مستندهای نادری عمیقتر شد. در “ریسمان باز” و “دربست آزادی” با نمایشِ تصویریِ تضاد شخصیتها و بسترِ پیرامونشان به روایتگری او نزدیک شدم. در فیلم آخرم “لاله کبود” با همان آدمهای خیابانی و حاشیهنشین با فرم و عکاسی در لانگ شات و سکوت و سکون بیشتر به «سهراب شهیدثالث» نزدیک شده بودم که از فیلم سازهای مورد علاقهام بوده و هست.
فیلم مستندِ “جستجو در تنگنا “شاید یک یاد و خاطرهٔ دلنشین است که در نهایت در فضایی تلخ و غمبار، روایت میشود. نمی توان گفت این مستند بیوگرافی یا زندگینامه و پرترهای از امیر نادری است. نگاه من در این فیلم همان چیزی است که از سینمای خیابانی آموختهام. در اینجا برشهایی از کاراکتر نادری و جهانِ جستجوگر و سختکوش او را روایت کردهام. و از سویی دیگر، حساسیتهای بالای او برای ساخت یک فیلم و ثبت یک عکس را…
همهٔ اینها در این فیلم از زبان راوی و کسانی که به او نزدیک بودند، شنیده میشود. “جستجو در تنگنا “در واقع برش کوچکی از نا گفتهها دربارهٔ امیر نادری است. ما در فضای بحران زدهٔ فاجعهٔ کرونا در خیابانهای تهران با فیلمهای او همراه میشویم. یعنی شهر و محلههای قدیمیاش با فیلمهای خیابانی او در هم میآمیزند. این درهمآمیزی با فیلم های “تنگنا“، “خداحافظ رفیق” و “مرثیه” و گاهی به شکلی سمبلیک، با فیلمهای “انتظار“، “سازدهنی“، “تنگسیر” و البته با دو فیلم از دورهٔ دوم فیلمسازی او “دونده” و “آب، باد، خاک” رخ داده است. ولی در مجموع این مستند به بهانهٔ بازبینی آثار خیابانی او در دهه ۵۰ شکل گرفته است.
امیر نادری
از میان” مستندِ «جستجوی ۱ » که نادری در اوایل سال ۵۷ ساخته و دوربینش در شهر پرسه میزند و تصاویرش میجوشد و در پیِ گمشدهها میگردد، وارد فضای کرونا زدهٔ شهر میشویم. با تلخ ترین آثار او، وارد تنگنایی بزرگتر میشویم. در میان مردمی که به سختی و ترس در پشت ماسکها نفس میکشند. تمامی نماها و عکسهایی که در «جستجو در تنگنا» میبینیم، میزانسن و فضای سینمای خیابانی را تداعی میکنند. و شاید راوی فیلم خودُ ضد قهرمانِ زخمیِ فیلمهای خیابانی باشد. شاید خود نادری باشد که از میان فیلمهای خیابانیاش بیرون آمده و در تنگنایی دیگر در جستجو است.
یادداشت مهرشاد کارخانی
به بهانه نمایش مستند “جستجو در تنگنا”
برای (مجله اینترنتی سینمای بدون مرز)

