فیلم «چایِ سرد» ساختهٔ امیر راضی فیلمسازِ باذوق و خلاقی است با کولهباری از تجربه در سینمای جهان، او جشنِ افتتاحیهٔ فیلمش را همراه با گروهی از تماشاگران، در موزهٔ سینمای ایران، داغِ داغ نوشید! و نمایشِ این فیلمِ باطراوت و خوش ساخت بعد از سه سال دوندگی در گروه هنر و تجربه اکران شد. با همهٔ پشت خط ماندن و تلاش برای گرفتنِ پروانهٔ نمایش و اکران، “چای سرد” همچنان لب سوز ، لب دوز و خوش عطر است.
فیلمسازِ مستقل ایرانی، با رئالیسم شاعرانه، قهرمانی از جنس مردم عادی خلق کرده که قصهاش حکایتِ بیمعنایی و پوچی زندگی است. در این فیلم، تعاملات انسانها، روابط عاطفی و احساسی، حتی دوستیها هم در گذر زمان به سردی ختم شده است، همچون چایِ سردی که از دهن افتاده است.
نیمهٔ اول فیلم که این چای هنوز داغ است، فضای فیلم، شیرین، گوارا و طنازانه است اما در ادامه، بدبیاریها آن را تبدیل به تراژدی میکند. خسرو، قهرمان فیلم، با حسرت و آه، آرزو میکند ای کاش میشد زندگی را هم مانند چای، وقتی سرد شد، عوض کرد. او بشکلی طنازانه فریاد میزند: “من ماندهام تنهای تنها، من مانده ام تنها میان سیل غم ها…”
خسرو عاشق است، عاشقِ زندگی، عاشقِ همسر، عاشقِ شغل. اما از بدبیاری، تقدیر میخواهد او را بسوی فنا پرتاب کند. خسرو در این میزانسنِ خاص و دقیق که کارگردان به ظرافت در صحنه چیده است، در میان عاشقانههایش اسیر میشود. در میان جعبههایی که همسرش با ماژیک نام او را با عشق، و گاه با غیض و لجبازی نوشته، به دام افتاده است. اما در لحظهٔ گرفتاری، او هیچ فریادرسی ندارد و همین ابزار و وسایلی که قرار است راحتی را در زندگیِ خانوادهاش فراهم کند، برای او نان و آب نمیشود!
«امیر راضی» با یک جور بازیگوشیِ ماهرانه، شخصیتهای داستانش را مدام در چرخهٔ تکرار میاندازد. تکرارهایی گاه طنازانه در محیطی بسته که گمان میکنی باتریِ زمان تمام شده و موتور زندگی پیش نمیرود اما او با تعمد این ترمز را در زمان ایجاد میکند.
راضی، با هوشمندی موقعیت آشفته و دردناک زندگی ایرانی را بسیار دقیق ترسیم میکند تا تماشاگرش به درک عمیقی از وضعیتِ اسفناکِ خانوادههایی که شرایط، زندگی آنها را دچار فروپاشی کرده، برسد. سردی به جانِ بعضی از سکانسها چنان نفوذ میکند که این زندگی در آستانهٔ چیدمان، یخ میزند و این سکون، معنای فیلم و جهانبینی امیر راضی را آشکار میکند. فیلمی که زندگیِ هنرمند ایرانی و بحرانهایش را در شرایط اجتماعی و اقتصادیِ دشوارِ امروز به تصویر کشیده است.
«چای سرد» چهارمین فیلم بلند سینماییِ امیرقاسم راضی است، داستان خانوادهای که مشغول اسبابکشی به منزل جدید، دچارِ حادثهای ناخواسته میشوند، اتفاقی که قهرمانِ فیلم را در بحرانی مضحک، اما کشنده گرفتار میکند. در شهر، جشن چهارشنبه سوری برپاست و صدای هلهله و تیر و ترقه بگوش میرسد. اما خسرو، با وجودِ تنگی نفسی که دارد و دغدغههای که برای رونماییِ فیلم مستندش در همان شبِ حادثه دارد، در تلهای گیر کرده که امکانِ رهایی از آن، با کابوس و دردی کشنده همراه است. در پایانِ فیلم، وقتی از سالن بیرون آمدم نای حرف زدن نداشتم، اما تماشای فیلم به من جسارت فریاد داده بود. میخواستم تمام نوشتهها و نانوشته هایم را بسوزانم.
همه لبخندها و خوشیهای تماشاگرانی که در ورود به سالنِ نمایش، و نیمهٔ ابتدایی فیلم، همراهشان بود روی صندلیها جا مانده بود و این یعنی «امیر راضی» کاری کرده بود کارستان. معتقدم این فیلم بخاطر طراوت و نوگراییاش، میتوانست نمایندهٔ آبرومندی برای معرفی به اسکار باشد اما «راضی» جشنوارههای کن، برلین و ونیز را رها کرده بود و آمده بود تا این چای خوش عطر را با تماشاگرانِ کشورِ خودش نوش کند.

