سینما بیش از یک قرن، مکانی برای روایتها بوده، اما زمان دیدنِ یک فیلم نکتهٔ مهم این است که چه کسی پشت دوربین، دکوپاژ در دست برای خلق آن لحظه با گروه بازیگران و عوامل فنی کلنجار رفته و آن قصه را بهتصویر کشیده است. در طول دههها، زنان اغلب موضوع روایتها بودهاند نه صاحب آن.
اما هر زمان زنی دوربین به دست گرفته، شبیه نوری که به نقاط تاریکی تابانده باشد، امکانِ شکلگیریِ نوع تازهای از حقیقت را برای مخاطب فراهم کرده است؛ حقیقتی که در آن زن، دیگر ابژه نیست، بلکه نویسنده، کارگردان و منتقل کنندهٔ نگاهش بوده است.
در این بررسی، سراغ چهار زن فیلمساز رفتهام که هر کدام با زبان و فضای خاصِ خود، مسیرِ سینما را تغییر دادهاند، آنها در تاریخ سینما، ردِپایی تاثیرگذار و قابل احترام دارند:
«آنییس واردا» مادرِ موج نوی سینمای فرانسه، «رخشان بنیاعتماد» صدای مستقل زن ایرانی، «کلویی ژائو» چهره نوگرای سینمای آمریکا و «آنالیلی امیرپور» که آثارش سرشار از روایتهای زنانه در ژانرهای نامتعارف است.
در این مرور به نگاه سینماییِ «رخشان بنیاعتماد» و ویژگیهای ساختاریِ فیلمهای او میپردازم.
زنِ ایرانی، در برابر سانسور…
«رخشان بنیاعتماد» را شاید بتوان مهمترین فیلمسازِ زنِ معاصرِ ایران دانست که نهتنها زن را موضوعِ فیلمهایش قرار داده است، بلکه زن را به جایگاه کنشگر اجتماعی و راوی، بدل کرده است. در سینمایی که نقش زن عمدتاً یا به «مادرِ مهربان» محدود میشود، یا به «زن اغواگر» و اهلِ دسیسه و دو بههمزن و حراف، رخشان تلاش کرده زن را به مثابهٔ یک انسان سیاسی، اجتماعی و مستقل معرفی کند. در این مطلب میخواهم مروری گذرا داشته باشم به چند فیلمِ سینمایی او، چرا که در کارنامهٔ بنیاعتماد، مستندهای بسیاری ماندگاری هست که به نوعی، سندهایی بسیار ارزشمند و تکاندهنده هستند و در فرصتی دیگر از آنها یاد خواهم کرد.
زیر پوست شهر(۱۳۷۹)
• این فیلم داستان زندگیِ زنی کارگر به نامِ (طوبا) است که در تلاش برای حفظ جایگاهِ خانوادهاش در برابر فقر، فشارهای اجتماعی و سقوط فرزندانش میجنگد.
• برخلاف کلیشههای رایج، در این فیلم زن قربانی نیست؛ بلکه انسانی است که مثل یک کوه، مقاوم، مثل فولادی آبدیده، تحلیلگر و آگاه است.
• این زن در اوج سادگی، بهجای آنکه توسط یک مرد از بحرانها عبور کند، خودش با همتی مثالزدنی، ناجیِ مردانِ زندگیش، مثلِ فرزندان و شوهرش است.
در این فیلم، بنیاعتماد صدای خفهشده زنِ طبقه کارگر را بیرون میکشد. «طوبا» نه فرشته است و نه گناهکار، بلکه یک انسان «واقعی» و کامل است.
گیلانه(۱۳۸)
• داستان مادری است که در روزهای بمباران تهران، و بعدها در دوران پس از جنگ، از فرزند جانبازش نگهداری میکند.
• در این روایت، مادر نه اعتقاداتِ ایدئولوژیک دارد، نه نمادین؛ بلکه با زخمهای عاطفی و تنهایی، با تمامِ مشکلاتِ فرزندِ معلولش را به دوش میکشد و انسانی کامل است.
فیلم با تکیه بر سکوت، تکرار، و فرسایشِ روزمره، زن را نه به شکل نماد، بلکه بهمثابه جسم و جانِ فرسودهای که هنوز با صلابت در مقابلِ فشارهای زندگی ایستاده، به تصویر میکشد.
دیگر آثار مهم رخشان بنیاعتماد:
• نرگس (۱۳۷۰)
• روسری آبی (۱۳۷۳)
• خونبازی (۱۳۸۵)
• قصهها( ۱۳۹۳)
در این آثار، زن همیشه صاحب تصمیم است؛ درگیر انتخابهایی سخت، اما نه بیقدرت.
مواجهه با سانسور:
رخشان بنیاعتماد از معدود فیلمسازانی است که همواره سعی کرده حتی درون محدودیتها، صدایی مستقل و زنانه خلق کند.
او از نمادسازی و اغراق فاصله میگیرد، و زن را در بافت اجتماع واقعی نمایش میدهد.
📌 بخش سومِ این مرور به «کلویی ژائو» اختصاص دارد، زنِ مهاجری که با نگاهی مینیمالیستی و شاعرانه، در دل سینمای آمریکا جایی برای تنهایی و قدرت زن برای خود کسب کرده است.