روایتگریِ زنانه در جهانی مردانه… (۱)
سینما بیش از یک قرن، مکانی برای روایتها بوده، اما زمان دیدنِ یک فیلم نکتهٔ مهم این است که چه کسی پشت دوربین، دکوپاژ در دست برای خلق آن لحظه با گروه بازیگران و عوامل فنی کلنجار رفته و آن قصه را بهتصویر کشیده است. در طول دههها، زنان اغلب موضوع روایتها بودهاند نه صاحب آن.

رخشان بنیاعتماد
اما هر زمان زنی دوربین به دست گرفته، شبیه نوری که به نقاط تاریکی تابانده باشد، امکانِ شکلگیریِ نوع تازهای از حقیقت را برای مخاطب فراهم کرده است؛ حقیقتی که در آن زن، دیگر ابژه نیست، بلکه نویسنده، کارگردان و منتقل کنندهٔ نگاهش بوده است.
در این بررسی، سراغ چهار زن فیلمساز رفتهام که هر کدام با زبان و فضای خاصِ خود، مسیرِ سینما را تغییر دادهاند، آنها در تاریخ سینما، ردِپایی تاثیرگذار و قابل احترام دارند:
۱- «آنییس واردا»، مادرِ موج نوی فرانسه.
۲- «رخشان بنیاعتماد»،
صدای مستقل زن ایرانی.
۳- «کلویی ژائو»، چهره نوگرای سینمای آمریکا.
و نفر چهارم، «آنالیلی امیرپور»، که آثارش سرشار از روایتهای زنانه در ژانرهای نامتعارف است.

آنییس واردا
«آنییس واردا» نه تنها یکی از نخستین زنانِ فیلمساز در فرانسه بود، که از اولین کسانی بود که نشان داد سینما میتواند با چشم زنانه به جهان نگاه کند. او در دههٔ پنجاه و شصت میلادی و در دل فضای مردسالارِ موج نوی فرانسه، فیلمهایی ساخت که زن را از اُبژه به سوژه بدل کرد؛ بدون فریاد و شعار، بلکه با ظرافت و نگاهی انسانی.
در فیلم «کلئو از پنج تا هفت» او داستانِ زنی خواننده را روایت میکند که دو ساعت در انتظارِ نتیجهٔ آزمایش سرطان است. دوربین همراهِ زن حرکت میکند و ما را به درون ذهن و ترسهای او میبرد. در هیچ لحظهای از فیلم، زن به نماد یا کلیشه تبدیل نمیشود، بلکه او فقط انسانی است که زندگی میکند. «واردا» در این فیلم، ساختارِ روایی کلاسیک را کنار گذاشته و سینما را به ابزاری برای تجربهٔ زنانه از زمان، مکان و تنهایی بدل کرده است.

کلئو از پنج تا هفت
او آثار مهم دیگری هم در کارنامهٔ سینمائیش دارد، مثل «بیخانمان» و «درونِ جمعآورندگان» که در آنها به سراغ زنان فراموششده و واقعیتهای روزمره رفته است. «واردا» در آثارش، نه با اغراق، بلکه با نگاهی واقعگرا و انسانی، تصویرِ واقعیِ زنها را، بدون رتوش، بشکرِ تاثیرگذار و تحسینبرانگیزی، روی پرده آورده است.
در بخش بعدیِ این مرور، نگاهِ سینماییِ «رخشان بنیاعتماد» را مرور میکنم تا ببینیم او چگونه در دل سانسور، توانسته زنِ ایرانی را از قالبهای کلیشهای بیرون بکشد…