دانمارکیها از پرت و پلا شنیدن لذت میبرند!
لارس فونتریه کارگردان صاحب نام دانمارکی که او را احیاکننده سینمای این کشور لقب دادهاند و با فیلم داگ ویل در بین سینما دوستان ایرانی، محبوبیت و اعتبار زیادی کسب کرده است، در سال ۲۰۰۶ فیلم تازهاش رییس را به جشنوارهٔ سن سباستین فرستاده بود، اما خودش در کپنهاگ مانده بود.
البته گفته شد که او در مرگ یکی از نزدیکانش عزادار است اما همه میدانند که فونتریه به شکل عجیبی از سفر وحشت دارد، چه با هواپیما، چه با قطار، کشتی یا اتومبیل. سالی یک بار با هزاران اما و اگر به کن سر میزد اما برای رفتن به جاهای دیگر اشتیاقی از خودش نشان نمیداد هرچند سفرش به کن هم با جنجال و نوعی اخراج همراه بود.

چون او در این دوره از جشنوارهٔ کن، ترجیح داده بود همین فیلم را به جای شرکت در کن، به جشنواره فیلم دانمارک بفرستد و قید این سفر را هم بزند و به سبزی و درختهای زمینش سر بزند!
فون تریه بعد از نمایش فیلمش از طریق ویدئوفون با خبرنگاران گفتگو کرد، آن هم به شکلی آزاردهنده، چون ارتباط با او به سختی انجام میشد و مترجمی در دانمارک میبایست سوالها را برایش ترجمه میکرد. بعد او جواب میداد و این جوابها به اسپانیایی و انگلیسی در سالن کنفرانس پخش میشد در تمام این لحظهها هم تصویر گیج و منگ او روی مانیتورهای کاخ جشنواره دیده میشد.

فیلم رئیس ایدهٔ جالبی دارد اما بهنظرم جذابیت کارهای گذشتهاش را ندارد، پر از دیالوگ است چون کلام در فیلم اهمیت فوقالعاده دارد. باران دیالوگهای پینگ پنگی لحظهای به تماشاگر فرصت نمیدهد و غالبا از تصویرها حواسش به زیرنویس است تا چیزی را از دست ندهد. فونتریه با میزانسنهای عجیب، پرشهای تصویری و جامپ کاتهای غافلگیر کننده قصهٔ بامزهاش را تعریف میکند: «صاحب یک شرکت نرمافزاری میخواهد تشکیلاتش را بفروشد. مشکل او این است که در گذشته وقتی این تشکیلات را راهاندازی میکرده، یک آدم جعلی را به عنوان همهکاره وارد صحنه کرده اما خودش پشت او پنهان شده. حالا خریداران که اکثرشان ایسلندی هستند مایلاند با صاحب شرکت رودرو مذاکره کنند و چانه بزنند تا به توافق برسند. اما صاحب قلابی شرکت که یک بازیگر گمنام است از پس این کار بر نمیآید و این آغاز بحران و ایجاد موقعیتهای کمدی است. چرا که رابطه عاطفی بین دانمارکیها و ایسلندیها از نظر روانی به شکل خندهداری شکرآب است.»

از فونتریه سوال کردم راز ساخت یک کمدی موفق چیست؟ جواب داد: “تنها چیزی که باید انجام دهید این است که چیزهای خندهداری پیدا کنید که برای خودتان هم بامزه باشد. همین!”
او که معمولاً در مصاحبههایش بسیار جنجالی و بیپرده است در ادامه، نکته جالبی را درباره دانمارکیها بیان کرد: “این دیگر جزو مختصات دانمارکیها شده که دوست دارند بشنوند ابلهاند! شاید چون دانمارک کشور کوچکی است و مردمش حالتی مازوخیستی دارند. این جا وقتی ایسلندیها که طی چهارصد سال گذشته بخشهایی از دانمارک را خریدهاند، سرشان جیغ میکشند و پرت و پلا میگویند آنها واقعاً خوششان میآید و لذت میبرند!”

هرچند این اظهارات در آن زمان از طرف دانمارکیها چندان با بازتابهای انتقادی مواجه نشد اما او در نشستِ خبری فیلم «مالیخولیا» در ۱۸ مه ۲۰۱۱ در جشنوارهٔ کن، حرفهای جنجالیِ بسیاری گفت:
«من فهمیدم که واقعاً یک نازی هستم! خانواده من آلمانی بودند، و این برای من لذت بخش است. چه میتوانم بگویم؟ من هیتلر را درک میکنم، من با او کمی همدردی میکنم. اما توجه کنید، من به جنگ جهانی دوم تعلق ندارم و ضد یهود هم نیستم؛ اما نه خیلی زیاد، چون اسرائیل موی دماغ است، حالا چطوری میتوانم بگویم بله من یک نازی هستم!»

بعد از این مصاحبه بود که مدیران جشنواره کن در بیانیهای فون تریه را «عنصر نامطلوب» خواندند و او را از جشنواره اخراج کردند.
چندی بعد از این نشست خبری، برگزارکنندگان جشنواره کن از فون تریه خواستند دربارهٔ سخنانش و اشاره به هیتلر توضیح بدهد و او را وادار به عذرخواهی کردند. فون تریه اما پس از اخراج از جشنواره عذرخواهی خود را پس گرفت.
در ادامه این جریان، پلیس دانمارک هم فون تریه را در رابطه با اتهاماتِ مقامات فرانسوی به دادگاه احضار کردند؛ فون تریه پس از بازجویی، بیانیهای صادر کرد و گفت: «به خاطر اتهامات جدی وارد شده به خودم و از آنجا که نمیتوانم دیدگاههایم را بدون ابهام بیان کنم، تصمیم گرفتم از امروز به بعد از سخنرانی عمومی و انجام گفتگو خودداری کنم.»

لارس فون تریه در واکنش به این اقدامِ مسئولانِ این جشنواره به روزنامهٔ دانمارکیِ اکسترا بلادت هم گفت: «از اینکه عنصر نامطلوب خوانده شدهام به خودم افتخار میکنم و شاید این اولین بار باشد که چنین اتفاقی میافتد.»
او در ادامه، مصاحبهای هم با شبکهٔ دانمارکیِ TV2 News انجام داد و گفت: «من همینم که هستم و نمیتوانم خودم را عوض کنم…»

