Skip to main content

فیلم«اورکا» به کارگردانی سحر مصیبی و تهیه کنندگی مهتاب کرامتی، بر اساسِ داستانِ واقعیِ زندگیِ «الهام اصغری»، اولین زنِ شناگرِ رکورددارِ گینس در ایران، ساخته شده است. سحر مصیبی کارگردانِ توانمندی است که اولین اثر او مستندِ تحسین شدهُ«صفر تا سکو» دربارهُ خواهرانِ منصوریان و قهرمانان ووشو است؛ این اثر موفقیت‌هایی در داخل و خارج ایران به دست آورده است.

«اورکا» اولین فیلم سینمایی‌ِ مصیبی حساب می‌شود؛ او این بار هم سراغِ موضوعی مشابه رفته و زندگیِ پر چالشِ «الهام اصغری»، شناگرِ ایرانی را که رکوردهایی جهانی دارد؛ تبدیل به اثری سینمایی کرده است. هر چند «اورکا» هنوز در ایران اکران نشده و موفقیت‌های فیلم قبلی را هم کسب نکرد اما فیلمِ ارزشمند و امید بخشی است که قصد دارد به کسانی که موانع بسیاری برای موفقیت دارند، انگیزه ببخشد.

داستانِ فیلم دربارهُ زنی بیست و پنج ساله است که به قصد کشت توسط همسرس مورد خشونت قرار گرفته و دو ماه به کما می‌رود و بعد از طیِ این دورهٔ سخت، قصد دارد خودش را در دریا غرق کند، اما زنده می‌ماند و پدرش با اطلاع از نیت او، حمایتش می‌کند تا زمان شنا در آب‌های آزاد به ثبت رکوردی بزرگ برسد؛ متاسفانه ارگان‌های ذی‌ربط بویژه وزارتِ ورزش از او حمایت نمی‌کنند و با مانع تراشی‌های مختلف، با این توجیه که زن حق شنا ندارد، در مسیر او سنگ‌اندازی می‌کنند؛ درحالی که برای مسابقات شنا و فوتبالِ آقایان، تشویق و حمایت‌های مالی از همه طرف وجود دارد؛ اما شرکت زنان در مسابقاتِ ورزشیِ زنان، آن‌هم با پوششِ کامل، گناهی است بزرگ و ممنوع!

فیلم، موضوعِ جذابی دارد؛ قهرمانیِ زنی شناگر برای گینس آن هم در کشوری که چهارچوب‌های سختی برای زنان دارد و از سمتِ گینس هم تحریم است؛ البته باوجود ایدهٔ خلاقانه، فیلم آنطور که انتظار می‌رود انتظار مخاطب را برآورده نمی‌کند.
اولین مشکل اساسیِ «اورکا»، شخصیت‌پردازیِ آن است. اول از همه شخصیت خودِ الهام؛ دارای ابهام‌های بسیاری است و باوجود بازی خوب ترانه علیدوستی، خوب پرداخت نشده است؛ برایمان مشخص نیست که چرا او با وجودِ جسارت و قدرتِ ایستادگی در برابر مشکلات، در برابر آزارِ همسرش منفعل است و در برابر زورگویی‌های او هیچ حمایتی از خانواده‌اش طلب نمی‌کند و چرا پس از رفتن به کما و برگشتِ به زندگیِ عادی واکنش چندانی به اتفاق‌هایی که از سر گذرانده ندارد. الهام تنها در چند پلانِ گذرا و با سکوت‌های طولانی دیده می‌شود. او بدون هیچ مقدمه‌ای، ناگهان از افسردگی و سکوت و خودکشی، وارد کشمکش با ضدقهرمان‌های زندگیش می‌شود.

روانشناسان معتقدند افراد پس از رهایی از خودکشی؛ دو دسته می‌شوند. کسانی که به زور زنده‌اند و کسانی که دنبال معنا می‌گردند. تغییرات الهام و پیدا کردن معنا در زندگی، نیاز به پیش زمینه داشت که یک‌دفعه از مرحلهُ افسردگی به نبرد با سیاهی می‌رود.
همچنین فرار او از تماس‌های همسرش احمد، سؤال برانگیز است؛ او که در این مرحله، حمایت‌های خانواده‌اش را دارد و آنقدر جسور است که با هر شخصی که سد راه او، برای رسیدنِ به هدفش که ثبت یک رکورد جهانی در گینس است می‌جنگد، چرا از جواب دادن به کسی که او را مورد آزار قرار داده فرار می‌کند و فقط پس از نصیحتی، حاضر به جنگیدن با احمد می‌شود.

پس از الهام، شخصیت همسرش احمد هم دارای ابهام است؛ کسی که نقش اساسی در حلقهُ داستانی داشته و جز چند تماسِ تلفنی که دلیل مشخصی ندارد هیچ رد و اثر و شناسه‌ای از او نیست و حتی دلیلِ او برای آزار همسرش هم مشخص نیست؛ هیچ محاکمه‌ای علیه او شکل نمی‌گیرد، هیچ واکنشی هم در برابر کنشی که انجام داده ندارد و فقط بدمَن مطلق شده است. شخصیت بعدی که در پرداخت فیلم ضعیف درآمده، پدر الهام است؛ اینکه چطور پدری که حمایت‌گر نبوده و به گفتهُ دخترش، پدر او را دور انداخته، ناگهان چرخش می‌کند و تبدیل به پدری حمامی و دلسوز می‌شود؟ قبول که پدر قصد عقب‌نشینی از انفعالِ گذشته را دارد و می‌خواهد کوتاهی هایش را جبران کند اما تغییرِ ناگهانی شخصیت پدر با اتفاقی مثل خودکشیِ الهام منطقی نیست. جا داشت تغییراتِ ارتباط پدر/دختری پله پله شکل می‌گرفت.

شخصیت دیگری که کمتر به او پرداخته شده؛ مادر الهام است. زنی منفعل که از همسرش می‌ترسد، با دخترش ارتباط چندانی ندارد و از کتک خوردن دخترش اطلاع داشته اما هیچ اقدامِ جدی نکرده و تنها حمایتش از الهام، حرف زدنی سرسری با احمد، شوهر او بوده که نتیجه‌ای هم برای زندگی الهام نداشته‌ است. مادر، شبحی است که فقط در حد اسم وجود دارد و هر از گاهی کشمکشی بین او و الهام برای رکورد زدن در دریا شکل می‌گیرد.

مجموعهٔ این ضعف‌هافیلم را تاحدی شعارزده‌ کرده است چرا که فیلمساز از همه طرف سعی دارد زن‌ را موجودی قربانی نشان دهد؛ قبول که در طول تاریخ، زنان بسیاری از هر نظر و در هر نقطه‌ای مورد آزار قرار گرفته‌اند و در کشور ما حتی چه بسا بیشتر؛ اما اینکه قهرمان قصهٔ ما، الهام اصغری، کاملا سفید و قربانی است و همهٔ اطرافیانش سیاه مطلق، تاحدی شعار زده‌است. مثلا از همان ابتدای فیلم پدرش در شبِ عروسیِ او با گفتنِ این جملهٔ سرد و بی‌روح که: «اگر رفتی دیگر برنگرد!» پاک اول را بر سرش می‌کوبد. عروس ما به خانهٔ بخت می‌رود اما از همان شب اول ازدواج، مورد خشونت و آزار همسرش قرار می‌گیرد. یا وقتی الهام قصد ثبت رکورد در دریا را دارد با مشکل مجوز روبروست که از اصلی‌ترین کشمکش‌های او است.
یا وقتی الهام، طی تصمیمی عجیب قصدِ سفر به جنوب کشور را دارد، با رفتار بد مواجه شده و به او که خانمی تنهاست اتاق کرایه نمی‌دهند.

اغراق در مشکلاتِ زندگی الهام و موانع جامعه، فیلم را تاحدی شعاری کرده، هرچند فیلم ویژگی‌های مثبتِ بسیاری هم دارد؛ از جمله بازی درخشانِ ترانه علیدوستی، که مثل همیشه کاملا در نقش حل شده و بازیش ستودنی است. همچنین بازی سایر ستارگانِ فیلم، مثل مهتاب کرامتی، مهتاب نصیرپور و مسعود کرامتی از نقاطِ قوت فیلم است که هر کدام از بازیگران، با شخصیت‌های فیلم یکی شده و می‌درخشند.

نمادگرایی از دیگر جاذبه‌های فیلم است. تضادی که میان مرگ و زندگی سر می‌گیرد؛ دریا که در سراسر فیلم دیده می‌شود نمادِ لیبیدو؛ اشتیاق به زندگی است؛ الهام را که قصد خودکشی داشته پس می‌دهد و به زندگی او معنا می‌بخشد‌؛ آنجا که الهام می‌گوید: «حتی دریا هم من را نمی‌خواهد و پس می‌دهد. دریا او را دوست داشته و از او حفاظت می‌کند.»

از دیگر ویژگی‌های مثبتِ فیلم جلوه‌های ویژهٔ آن است مخصوصا صحنهُ خودکشی الهام در دریای طوفانی، قابی درخشان با جلوه‌های ویژهٔ بسیار هنرمندانه و کار شده؛ یا لحظه‌ای که الهام در ثبت رکورد گینس کم آورده و غرق می‌شود و با دیدن اورکا، جانی دوباره می‌گیرد، قابی زیبا و ستودنی است‌. تأکیدِ فیلمنامه به امید و مبارزه در زندگی و واقعی بودن داستان کمک می‌کند کسانی که هدفی را دنبال می‌کنند انگیزه بیشتر بگیرند.

پایانِ فیلمِ «اورکا» سرشار از صحنه‌هایی دراماتیک و ماندگار است که با بازی ترانه علیدوستی بسیار گرم و تاثیرگذار درآمده. هر چند پایان داستان برایمان مشخص است اما پرداخت به آن و کارگردانیِ لحظات تعلیق و پرفراز و نشیبِ شخصیت الهام با بازی درخشانِ ترانه، پایانی ماندگار شده است…