Skip to main content

دوست و همکار تلویزیونی‌مان، حسین جمشیدی گوهری، از بچه‌های مدرسهٔ عالی تلویزیون و سینما که تدوینگر با ذوقی است، این روزها در حال تولید مجموعه‌ای به نام «سایه‌روشن» است.
مجموعه‌‌ای از داستان‌های کوتاه که بر‌اساسِ مشاهداتِ واقعی مردم، از روزهای جنگِ دوازده روزه، نوشته شده و درحال ساخت است.
این داستان‌ها را تعدادی از دوستانش در چهار یا پنج دقیقه‌ روایت کرده اند که طی روزهای آینده، به تدریج در کانال یوتیوب و «کاریز» منتشر خواهند شد.
حسین می‌گوید:
“این مجموعه را از جایی سفارش نگرفته‌ام؛ ایدهٔ اولیه‌اش در روزِ پنجم جنگ به ذهنم آمد؛ وقتی همهٔ پروژه‌های سینمایی تعطیل شده بود و به شدت احساس بی‌مصرف بودن می‌کردم و از خودم می‌پرسیدم: تو این شرایط، اصلا حرفه من به چه دردی می‌خوره؟!”

می‌دانم می‌شد سراغ ایده‌های بهتری رفت یا همین را با کیفیت بالاتری ساخت. برای گرفتن کمک، سراغ دوستان و همکاران مختلفی رفتم. از همه پاسخ مثبت نگرفتم؛ به هر دلیل یا علتی که می‌تواند قابل درک باشد. .
در حین ساخت برنامه، بعضی گفتند: “حالا که فعلا جنگ تموم شده و آتش‌بس برقراره، ساخت و انتشار این برنامه چه ضرورتی داره؟ کجا می‌خوای این‌ها رو پخش کنی؟ اصلا این‌ها رو کسی تماشا می‌کنه؟”

واقعیتش از همان ابتدا می‌دانستم که رویکردی که ما در پیش گرفته‌ایم ممکن است نه باب میلِ صداوسیما باشد و نه مطلوبِ این یا آن پلتفرم.

نمی‌دانم چند نفر این مجموعه را خواهند دید؛ اما می‌دانم صحبت از رنج‌ها و سختی‌های مردم و البته فداکاری‌ها و هم‌دلی‌هایشان در روزهای بحران، همیشه لازم است؛ خصوصا در شرایطی که گروه‌‌هایی در خارج از کشور، تهاجم بیگانه را وسیله‌ای برای رسیدن به اهدافشان می‌دانند و گروه دیگری در داخل، آگاهانه یا از سر ناآگاهی، همیشه به استقبالِ جنگ رفته‌اند؛ و حالا هر دو، از برقراری آتش‌بس ناراضی‌اند و هنوز مشغول رجزخوانی!
در این بین، من و دوستانم تلاش کردیم به اندازه توان ‌و بضاعت‌مان، تصویری از آن روزهای سخت ثبت کنیم و باور داریم که:
بحران‌ها، با همه تلخی‌هایشان می‌توانند چشم‌های ما را به ظرافت‌هایی بگشایند
و آدم‌هایی را در برابر دیدگانِ ما قرار دهند که پیش از آن، بی‌توجه از کنارشان گذشته‌ایم؛
کسانی که بـار سنگین روزمره‌گی را بر دوش می‌کشند،
بی آن که صدای نفس‌های خسته‌شان شنیده شود؛
و بی آن که کسی بداند چه رنج‌هایی را تاب آورده‌اند…