Skip to main content

شکی نیست که راه‌های ورود به فیلم‌سازی، به اندازهٔ راه‌های رسیدن به خدا نیست، اما اغلب از مسیری به نام «فیلم کوتاه» می‌گذرد که تقریباً برای ورود به عرصهٔ فیلم‌سازی، شنیدنش برای موفقیت‌های آینده ، بسیار مفید است. نگارنده هم سال‌ها قبل در نوجوانی، چنین سودایی در سر داشتم، مدتِ کوتاهی، عضوِ انجمن سینمای جوانان شدم.

آن سودا زمانِ زیادی طول نکشید ولی خاطرهٔ فضای همدلانه و جوّ هنری آن دوره، تا امروز هرگز رهایم نکرده است؛ چون در دههٔ شصت و اوایل هفتاد، دفاترهای انجمنِ سینمای جوانان ایران، موقعیتی منحصربفرد برای دور هم جمع شدنِ جوان‌ها و نوجوان‌های علاقمند به فرهنگ، هنر و سینما بودند (به ویژه در شهرستان‌ها).

در آن سال‌ها انجمن فراتر از یک نهادِ آموزشِ فیلمسازی، پاتوقی امن و مطمئن برای ما بود تا در جمع علاقمندانِ جوان، گپ بزنیم و دربارهٔ علایق و دلمشغولی‌های مشترکِ جوانی‌مان؛ و رد و بدل کردنِ جدیدترین کتاب‌های منتشر شده، و آخرین شمارهٔ مجله‌های سینمایی مثل «فیلم» و «دنیای سخن» و «کیهان فرهنگی» (که بعدها گزارشِ فیلم و گردون و کیان)؛ هم به آن‌ها اضافه شد، محفل‌مان را برای بحث‌های داغ دربارهٔ آخرین فیلم‌ها‌ی اکران شده و جدیدترین « نوار»های رسیده؛ گرم کرد. جایی برای شکل گرفتنِ عشق‌های گذرا و دوستی‌های پایدار؛ مکانی برای تمرین و یادگرفتنِ کار جمعی؛ و …

از نیمهٔ دهه هفتاد، انجمن وارد مرحله جدیدی شد و سرمایه‌گذاری‌هایش به بار نشست و تولید فیلم‌های کوتاه و مستندهای ماندگار، رونق چشمگیری را تجربه کرد. هنرجویانش به جوایز معتبر داخلی و جهانی رسیدند و اسم و رسمی به هم زدند و به تدریج وارد سینمای حرفه‌ای ( داستانی و مستند) شدند. البته درکنار هر فیلمسازِ کامیاب، کسانی هم بودند که با وجودِ استعداد، خلاقیت و درخشش در فیلمسازیِ کوتاه، هرگز فیلم بلند نساختند و تغییر مسیر دادند یا جذبِ مشاغل حاشیه‌ایِ سینما شدند. گویی تفاوت جهان فیلم‌های کوتاه و بلند، کار را برای گروهی از کوتاه‌سازان سابق غیرممکن، و برای گروهی دیگر نامطبوع می‌کرد!

خودم به عنوان منتقد فیلم، تفاوت مناسبات سینمای حرفه‌ای با فضای صمیمانه و جمع و جور فیلم‌های کوتاه را می‌شناختم و احساس وظیفه می‌کردم درباره این تفاوت‌ها و عوامل موفقیت گروه اول چیزهایی بنویسم. نوشته‌هایی پراکنده که آن زمان، اغلب در روزنامهٔ «همشهری جمعه»، به دبیری علی شیدفر منتشر شدند و بازخورد‌های خوبی هم داشت. ولی این مجموعه یادداشت‌ها حق مطلب را ادا نکردند. چند سالی با این دغدغه سر کردم تا اینکه کتاب خواندنی «فیلم اولِ من» (نشر هرمس) راهی دیگر پیش پایم گذاشت. این کتاب شامل هشت مصاحبهٔ جذاب و خواندنی با هشت کارگردان معروف درباره نخستین فیلم‌های بلندشان بود که قالب مصاحبه را هوشمندانه و تاثیرگذار تدارک دیده بود و با سوال‌های مناسب، علایق و روحیه آن فیلم‌ساز، توانسته بود تا حد زیادی به سبک و شیوه هرکدام از آنها نزدیک شود. این کتاب مجموعه مصاحبه‌هایی بود که استیون لوئنستاین با «الیور استون، کن لوچ، برادران کوئن، پدرو آلمودووار، آنگ لی، برتران تاورنیه، مایک لی و آنتونی مینگلا» بود که موضوع اصلی، چگونگیِ ساخت فیلم اولِ این کارگردان‌ها و مشکلات‌شان بود.

جذابیت محتوایِ کتاب و قالبش این وسوسه را به جانم انداخت که من هم این مسیر را آزمایش کنم و بدون اینکه ادعای همطرازی با پدیدآورنده و مترجم گرانقدرش، استاد «وازریک درساهاکیان» را داشته باشم.

وازریک درساهاکیان

خواستم که بانیِ خشت اول در نمونه وطنی این تجربه شوم. پس آستین‌ها را بالا زدم و برای آغاز کار، فهرستی از کارگردان‌هایی که از انجمن سینمای جوانان ایران، جذب سینما شده بودند در دهه‌های هفتاد تا نود را فراهم کردم. این فهرست در ادامهٔ مسیر به هزار دلیل، صدها بار بالا و پایین شد و سرانجام به فیلمسازانی با عقبه‌های گوناگون رسید که از مسیرهای گوناگون مثل دستیاری، بازیگری، گرافیک، ادبیات و … به سینمای حرفه‌ای رسیده بودند. تنوعی ناخواسته ولی خوشایند که امیدوارم اثربخشی کتاب را افزایش دهد و تعدد راه‌های رسیدن به سینما را یادآوری کند. بعضی از مصاحبه شوندگان، در زمانِ ایدهٔ اولیهٔ «تجربه‌نگاریِ فیلم اول» هنوز نه فیلمِ اول‌شان را ساخته بودند و نه حتی آثار کوتاه‌شان را. سرشناس‌ترین‌شان برادران ارک (بهمن و بهرام) هستند که درکنارِ محمدرضا خردمندان، رقیه توکلی، حسین دارابی و عادل تبریزی نخستین فیلم‌های بلندشان را اواخر دهه نود ساخته‌اند و پلِ ارتباطی خوبی میان مخاطبان اصلی کتاب یعنی فیلمسازانِ کوتاه این سال‌ها، با درونمایه و مضمون، موردنظر من هستند.

در بین سایرین، مهدی جعفری که به لحاظ سنی در صدر مصاحبه شوندگان نشسته است صرفنظر از سوابق حرفه‌ای، مشاور آموزشی سینمای جوان هم هست و دیدگاه رسمی در زمینه فرهنگ را هم تشریح می‌کند. مسعود امینی تیرانی یک تجربه‌گرایِ مطلق در اشلِ جهانی و مشاورِ درجه یکِ فیلمسازانِ جوان است که اطلاعات دست اولی از مسایل رایج در فیلم‌های اول را دارد. هادی مقدم‌دوست سینماگری خودساخته و چند وجهی است که همچنان کودکی پر جنب‌وجوش و پرسشگر در وجودش فعال است.
منیر قیدی راوی متفاوت‌ترین روایت‌های زنانهٔ سینمایی از جنگ هشت ساله، از دستیاری در دل سینمای بدنه، به فیلم‌سازی رسیده و نگاهش به راهکارهای مناسب برای فیلم‌سازانِ جوان، زمین تا آسمان با فیلم کوتاه‌هایش فرق می‌کند. ارسلان امیری با یک دنیا انرژی و تجربه درعرصه‌های فیلمسازی، از آن دسته دانش‌آموختگان سینماست که سیمرغِ خیالشان هرگز در سپهر فیلم کوتاه نگنجیده و خود را از مسیری پرنشیب و فراز به فیلم اول‌شان رسانده‌اند.

اما گفتگو با بهرام توکلی، شهرام مکری و مرجان اشرفی‌زاده برای من لطف دیگری داشت. اینها موفق‌ترین فیلمسازانِ کوتاهِ نسل من بودند که الگوی جوانانِ بعد از خود شدند و در دهه هفتاد هر فیلم‌شان یک بمب انرژی و نمونهٔ بهترین آثارِ کوتاه در ایران و جهان بود؛ سه نفری که چشم‌های فراوانی به حاصل تلاش‌شان در فیلمِ اول دوخته شده بود و شرح تجربه‌های بسیار متفاوت هر یک از این سه نفر در ورود به این عرصه، شاید جالب‌ترین بخشِ کتاب برای هنرجویان امروز و فیلمسازان فردا باشد؛ و البته بسیار خواندنی و مفید.

شهرام مکری

…و افسوسی برجایِ خالیِ چند نفر که هر یک به دلیلی، مایل یا موفق به همراهی نشدند: آیدا پناهنده ، صفی یزدانیان ، بیژن میرباقری ، سعید روستایی، محمدحسین مهدویان ، نرگس آبیار، هومن سیدی؛ و عالیجناب اصغر فرهادی که بی‌شک پرافتخارترین فیلمسازِ ایرانی است که از فیلم کوتاه به سینمای حرفه‌ای رسیده‌است.

پروژهٔ « تجربه‌نگاریِ فیلم اول» از آغاز، با همتِ انتشارات انجمن سینمای جوانان ایران ( به اشتراک انتشارات امیرکبیر) به سامان رسید. نهادی که مدت‌ها فقط به روزآمدسازیِ کتابخانه‌های دفاترش مشغول بود ولی در دوره جدید به دنبال بالا بردنِ دانش هنرجویان و پوشش دادن حوزه‌های مغفولِ آموزش رفت و کتاب‌های روزِ سینما را به مؤلفان و مترجمان سفارش داد. ایدهٔ این تجربه‌نگاری‌ها نخستین بار با سیدجواد میرهاشمی مطرح شد که ربع قرنی میشود که خودمان را دانش‌آموزِ فرهنگ می‌دانیم. قسمت این بود که او مدیر انتشارات و پژوهش انجمن شود و چنین کتابی را برای هنرجویان انجمن مفید تشخیص دهد و از تولیدش پشتیبانی کند، انواع کمک‌های فکری و عملی را به پروژه برساند، و پدیدآورنده را مرهون لطف و نگاهِ سرشار از عشق کند. کوشیدم که در کنار هدف اصلی کتاب، تاریخچه‌ای شفاهی از سال‌های شکل‌گیری و رشدِ انجمن سینمای جوانان ایران هم مطرح شود تا دینم به این نهاد ادا شود.

امروز که نیم‌سالی از انتشار کتاب می‌گذرد بنظرم هنوز چندان میان مخاطبانش شناخته نشده، اما بازخوردهایی که از خوانندگان گرفته‌ام مرا به اثربخشی اش امیدوار کرده‌است. طبیعی است که کار در حوزهٔ فرهنگ، بهرهٔ مادیِ ندارد که هیچ، در قیاس با مشاغل دیگر سراسر ضرر است.

برای «تجربه‌نگاریِ فیلم اول» دو سال وقف یافتن و تماشای مجدد فیلم‌ها، تنظیم و بازنگریِ سوال‌ها، مصاحبه‌های طولانی و ساعت‌ها پیاده‌سازی، ویرایش و تنظیم پاسخ‌ها شد، تا هم سبک و لحن و منظور مصاحبه‌شوندگان رعایت شود و هم متنی موجز و خواندنی فراهم شود. اگر توفیقی در کار باشد نتیجه سی سال تجربهٔ نشستنم مقابلِ بزرگانِ سینمای ایران و گفتگو درمورد مسائل آن است. «تجربه‌نگاری فیلم اول» فارغ از جایگاهی که در ادبیات سینمایی ایران ممکن است کسب کند یا نکند، ادای دین من به سال‌های جوانی و به عشق و امیدی است که سینما و متن و حاشیه‌هایش در جان ما انداخت و می‌اندازد و خواهد انداخت