Skip to main content

لگوهای زنانه در سینمای ایران پس از انقلاب،
در دهه‌های اخیر، تصویر زن در سینمای ایران نه‌تنها دستخوش تحول نشده، بلکه به طرز نگران‌کننده‌ای به الگوهایی تقلیل یافته که بیش از آن‌که بازتابی از واقعیت باشند، ترجمه‌ای از خواست سیاست‌گذاران فرهنگی‌اند. زن، در این روایت‌های رسمی، یا مادر است یا قربانی؛ یا عاشق وفادار است یا ساکت و منفعل. نقش‌هایی که نه از زنان امروز ایران می‌آیند، و نه برای نسل آینده تصویری قابل‌اتکا به جا می‌گذارند.

بازیگران زن دهه هفتاد سینمای ایران

در دهه‌ ۶۰، زنِ مؤمنِ صبور، نقش پررنگی در فیلم‌ها داشت؛ الگویی همسو با ایدئولوژی رسمی که هم در سینمای جنگ (دفاع مقدس) و هم در ملودرام‌ها رواج داشت. اما به‌تدریج، در دهه‌ی ۷۰ و با گشایش نسبی فضای فرهنگی، شخصیت‌های زن، لایه‌مندتر شدند: زنِ تنها، زنِ مستقل، زنِ معترض. با این حال، این روند پایدار نبود.

از دهه‌ی ۸۰ به بعد، در سایه‌ی بازگشتِ سانسورهای سخت‌گیرانه و ممیزی‌های مبتنی بر «تهدیدزدایی»، الگوی زنِ سینمای ایران به‌شکلی خزنده به سوی بی‌تأثیری سوق پیدا کرد: زنانی که حضور دارند اما،
تغییر نمی‌دهند؛
کنش ندارند؛
هویت مستقل‌شان رنگ می‌بازد.
آن‌ها به حضور بصری تقلیل یافته‌اند؛
زینت صحنه‌اند، نه مهره‌ی تغییر.

دانلود رایگان فیلم لیلا - سایت شبکه نمایش خانگی

اما در این مسیر خاکستری، کورسوی چراغ‌هایی هم روشن بود. کارگردانانی چون داریوش مهرجویی، با فیلم‌هایی مانند بانو، لیلا و پری، الگوی تازه‌ای از زن ایرانی ترسیم کردند:
زنی درگیر با خود،
با جامعه،
و با هویتی مستقل از کلیشه‌ها.

دانلود فیلم دو زن { رایگان } کامل با لینک مستقیم

یا تهمینه میلانی، که با دو زن یکی از نخستین تصویرهای سینمایی از زنِ قربانیِ معترض را به‌نمایش گذاشت. حتی در هامون، هرچند روایت از منظر مرد است، اما حضور زن (مهشید) برخلاف عرف زمان، ابعادی واقعی و پیچیده دارد. این آثار، گرچه استثنا بودند، اما اثبات کردند که سینمای ایران ظرفیت روایت زنانه را دارد، اگر سانسور اجازه دهد و اگر نگاه کارگردان جسارت کند.

از سوی دیگر، سینمای مستقل ایران، به‌ویژه در دوره‌ پس از دهه‌ی ۷۰، شاهد تلاش پیگیر زنان فیلم‌ساز برای بازگرداندن زن به جایگاه سوژه بود.

گیلانه » آنوبیس [فیلم و سریال ایرانی]

رخشان بنی‌اعتماد، با آثاری چون نرگس، گیلانه و زیر پوست شهر، نه فقط از زن‌ها حرف زد، بلکه آن‌ها را در متن جامعه و بحران‌ها نشاند. نیکی کریمی، با تجربه‌های جسورانه‌اش در کارگردانی، و پوران درخشنده با تمرکز بر مسائل اجتماعی دختران و زنان، در بازتعریف جایگاه زن در قاب سینمای ایران نقش مهمی داشتند. آن‌ها کوشیدند زن را از قاب بسته‌ی «ابژه» خارج کرده و به کنشگر بدل کنند؛ کاری که حتی امروز، هنوز هم برای بسیاری از فیلم‌سازان مرد، آرزویی دور است.

چه بر سر «زن ایرانی» آمده است که در قاب سینما، دیگر نه فریاد می‌زند، نه تغییر می‌آورد، نه می‌شکند؟ آیا سینما واقعیت را تحریف می‌کند، یا واقعیت تحریف‌شده را بازتولید می‌کند؟

به نظرتان وقتی زنان از روایت‌ها حذف می‌شوند، چه کسی داستان را تعریف می‌کند؟ و به نفع چه کسی…؟

این بحث را از زوایای مختلفی ادامه خواهم داد…