به غزه و موصل نگاه کنید. دیگر با چه کسی حرف میزنیم؟
نویسنده: ماریانا هریستووا – ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۵
زارادشت احمد، فیلمساز کُرد(عراقی-نروژی)، پس از موفقیت فیلم مستند بلند خود “جایی برای پنهان شدن نیست” (۲۰۱۶) که برنده جایزه بهترین مستند بلند جشنواره IDFA شد، بار دیگر به زادگاهش بازگشته تا فیلمسازی کند. آخرین ساختهاش با عنوان “شیرها در کنار رود دجله” که اولین بار در جشنواره CPH:DOX نمایش داده شد، درباره شهروندان موصل است که در میان خرابههای جنگ، حافظان میراث فرهنگی از دسترفته شهر خود هستند، بهویژه دری باشکوه با نقش شیرها، که نام فیلم نیز از آن الهام گرفته است. به مناسبت نمایش این فیلم در جشنوارهٔ بینالمللی زردآلوی طلایی ایروان، با او درباره بیاعتباری قوانین بینالمللی و نقش جامعهٔ مدنی در گذر از بحرانها گفتوگو کردهایم:
ماریانا هریستووا: توجه به اینکه در جنگ مردم با مرگ مواجهاند، شاید تمرکز بر میراث فرهنگی کمی بیاهمیت به نظر برسد. چهطور جرأت کردید سراغ این موضوع بروید که معمولاً نادیده گرفته میشود ولی در واقع بسیار مهم است؟
زارادشت احمد: این فیلم واقعیتِ جنگ را نشان میداد و نمیخواستم خودم را تکرار کنم. ما مدام با تصاویر جنگ در اوکراین، غزه و سوریه بمباران میشویم و در برابر این همه ویرانی، احساساتمان بیحس میشود. میخواستم راه دیگری برای ارتباط عاطفی با مخاطب پیدا کنم. باید از راهی (یک شیء، یک انسان) به احساسات راه پیدا میکردیم. داستانِ موصل خشونتبار است، اما نمیخواستم دوباره مرگ دستهجمعی نشان بدهم. خستهام. راههای دیگری برای گفتن همان حقیقت وجود دارد.
– برای ساخت «شیرها در کنار رود دجله» چهگونه تحقیق کردید؟
-در ابتدا دنبال یک شیء باستانی بهنام «باتری بغداد» بودم و همین جستوجو مرا به موصل کشاند. خرابیهایی که آنجا دیدم بهشدت تکاندهنده بود پس، ماندم و شروع به کشف کردم. از سال ۲۰۲۰ تا امروز بارها برگشتهام. من هیچگاه با ایدهای ثابت شروع نمیکنم؛ باید اول چیزی را حس کنم و بگذارم فیلم از آن احساس زاده شود. این روشِ من در تحقیق است:ملاقات با مردم، فیلمبرداری، گوشدادن. درِ معروف با نقش شیرها که در فیلم هست، بعدها ظاهر شد. من فقط برگشتم و برگشتم تا بالاخره خودش را نشان داد.
– شخصیت بشار را به خاطر آن در پیدا کردید؟
– بله! آن درِ زیبا را در میان خرابهها دیدم و از طریق ارتباطات محلی، صاحب آن را پیدا کردم، بشار، که داستان اشغال خانهاش توسط داعش را برایم تعریف کرد. همانجا فهمیدم چیزی عمیقتر پشت آن در وجود دارد و شگفتزده شدم وقتی دیدم در موصل، زندگی فرهنگیای غنی وجود دارد. هنرمندان، موسیقیدانها، و افرادی را دیدم که شهرشان را دوباره میسازند. مردی را دیدم بهنام فخری که با آمپلیفایر خود در حال قدمزدن بود؛ بسیار شیکپوش، مصمم بر حفظ ظرافت حتی در دل خرابی. وقتی به خانهاش رفتم، دیدم موزهای خصوصی دارد؛ دنیایی کاملاً متفاوت. نگاهش به جمعآوری اشیاء، فرهنگی بود نه سودمحور. میگفت: «این همهچیز من است» شاید کمی نمایشی، اما واقعاً از دل میگفت. حالا بیش از ۷۰۰۰ قطعه دارد، همه از موصل. اصل یا کپی بودن مهم نبود. ناگهان، داستان گستردهتر شد؛ فقط درباره ویرانی نبود، درباره حافظه و ایستادگی بود.
-فیلم شما تولیدی کاملاً اروپایی است و هیچ بودجهای از عراق نگرفته، چرا؟
-اصلاً درخواست بودجه از عراق نکردیم، چون هیچ نهادی را نمیشناختیم. کسی برای کمک جلو نیامد، بهجز یک شرکت محلی که بهعنوانِ تولیدکننده در تیتراژ آمده، اما کمک مالی نکرد. ما فقط بعضی از تصاویر آرشیوی را از آنها خریدیم، و بقیه بهصورت داوطلبانه انجام شد. وقتی از مردم درباره بودجههای دولتی میپرسید، فقط میخندند، شهرت نهادها فاجعهبار است، پر از فساد و ناکارآمدی.
-آیا فیلم را در عراق هم نمایش دادید؟
-بله، اخیراً برگشتم تا فیلم را به کسانی که در آن حضور داشتند نشان دهم، بشار و خانوادهاش، فخری، زکریا کلکسیونر گرامافون و دیگران.
میخواستم تأیید آنها را داشته باشم، مطمئن باشم که چیزی در فیلم برایشان نادرست یا آزاردهنده نیست. قصد دارم تا پایان امسال یا اوایل سال آینده، یک نمایش عمومی در موصل برگزار کنم.
-در سطح بینالمللی چه نقشی برای فیلمتان قائل هستید؟
-میخواهم از این سکوی پرتاب برای طرح این پرسشها استفاده کنم: «چرا تاریخ را نابود میکنید؟ چرا حافظه را پاک میکنید؟ چه کسی تصمیم میگیرد چه چیزی حفظ شود و چه چیزی از بین برود؟» متاسفانه امروز قوانین، ارزشی ندارند. حقوق بشر هم بیمعنا شده. به غزه و موصل نگاه کنید. دیگر داریم با چه کسی حرف میزنیم؟ وقتی آنچه در غزه میگذرد نادیده گرفته میشود، چه کسی به موصل یا شهر دیگری اهمیت میدهد؟ امیدوارم این فیلم آگاهی ایجاد کند، درباره ویرانی، درباره کسانی که آن را به بار آوردهاند، و اینکه چگونه هنوز آزادانه میگردند. بسیاری از این افراد، قاتلان حرفهایاند که با تغییر موقعیت، بهراحتی تغییر جناح میدهند.
همچنین معتقدم تنها نیروی واقعی برای تغییر، مردم و جامعهی مدنیاند. نه نهادها آنها اعتبارشان را از دست دادهاند. مردم قدرت دارند، اما اطلاعاتشان غلط است و بازیچه شدهاند. باید جنبشهای مردمی را بیدار کنیم، نه از راه ایدئولوژی، بلکه از راه نیازهای ابتدایی انسانی: کرامت، حافظه و همدلی.