Skip to main content

پدرو کابلیرا، کارگردان جوان پرتغالی، اولین فیلم بلند خود با عنوان «تابستان لعنتی» را در بخش “فیلمسازان زمان حال” جشنواره فیلم لوکارنو معرفی کرد. او که در سال ۲۰۱۳ از مدرسه تئاتر و سینمای لیسبون فارغ‌التحصیل شده، شرکت تولید فیلمی به نام Videolotion را نیز تأسیس کرده است.  با او درباره ساخت این فیلم در شرایط محدود مالی گفت‌وگویی داشتیم.

روند ساخت فیلم «تابستان لعنتی» چگونه بود؟
پدرو کابلیرا: برنامه‌ریزی برای ساخت این فیلم را از فوریه ۲۰۱۴ آغاز کردم. در سال ۲۰۱۳ تحصیلاتم را تمام کرده بودم و می‌دانستم که می‌خواهم یک فیلم بلند بسازم. ابتدا با یکی از دوستانم روی یک طرح کار می‌کردیم، اما داستان آن پروژه به‌گونه‌ای بود که بدون بودجه امکان تولید نداشت. بنابراین به دنبال ایده‌ای گشتم که نیازی به پول نداشته باشد. اینجا بود که «تابستان لعنتی» شکل گرفت؛ پروژه‌ای که بیشتر چالش‌های کارگردانی داشت تا نگارش فیلمنامه.

نخست شروع کردم به طراحی مسیر شخصیت اصلی، «چیکو»، و این مسیر را به بخش‌هایی تقسیم کردم؛ چیزی شبیه به یک قطعه موسیقی. برای من ساخت فیلم شبیه آهنگسازی است، باید مدولاسیون داشته باشد. وقتی پنج بخش مورد نظرم را پیدا کردم، با بازیگران ملاقات کردم. بیشتر آن‌ها دوستانم از دوران دانشگاه بودند. شخصیت‌ها را بر اساس ویژگی‌های بازیگران طراحی کردم تا آن‌ها در نقش‌هایشان راحت باشند. آن‌ها هم‌زمان نقش بازیگران حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای را ایفا می‌کردند.

بعد از آن وارد مرحله تولید شدم؛ از یکی از دوستانم که با هم تحصیل کرده بودیم، یک دوربین قرض گرفتم و از مدرسه هم تجهیزات نورپردازی خواستم. لوکیشن‌ها را خودم یافتم و دکورها، خانه‌های دوستانم یا کلاب‌هایی بودند که اجازه می‌دادند رایگان در آن‌ها فیلم بگیرم. به صورت زمانی (کرونولوژیک) فیلم‌برداری کردم، چون می‌دانستم هر اتفاقی می‌تواند مسیر فیلم را تغییر دهد، به‌واسطه‌ی انرژی خاصی که در لحظه به وجود می‌آمد. برای ضبط بخش اصلی فیلم در لیسبون، هفت ماه وقت صرف شد. در این مدت برخی چیزها تغییر کرد؛ چون فرآیند کار بسیار آزاد و بی‌قاعده بود و به یک روش خاص وفادار نماندم.

از چه روش‌هایی برای فیلم‌برداری استفاده کردید؟
بعضی از صحنه‌ها دقیقاً بر اساس فیلمنامه ضبط شده‌اند و حتی در مرحله تدوین هم تغییر چندانی نسبت به متن اولیه نداشتند. اما مثلاً صحنه‌های مهمانی اصلاً فیلمنامه نداشتند. برای مثال، برای مهمانی اکستازی (MDMA)، روز اول با یک ایده مشخص شروع کردم، اما در روزهای بعدی به‌صورت آزادتر کار کردیم. آخرین صحنه، یعنی مهمانی نهایی، کاملاً بداهه و رها ساخته شد. بازیگران تنها چهار جمله مشخص داشتند و با بداهه‌پردازی، حدود هشت ساعت فوتیج تولید کردند. هر روز هشت ساعت فیلم‌برداری می‌کردیم؛ انگار در یک کلاب زندگی می‌کردیم. صحنه بعد از مهمانی، بیشتر حالت مستند داشت. بازیگران کاملاً آزاد بودند هر کاری می‌خواهند بکنند، به جز بازیگر اصلی که دیالوگ‌های مشخصی داشت.

در فیلم فضای مستندگونه‌ای حفظ کرده‌اید و حتی در صحنه‌های روان‌گردان هم از جلوه‌های ویژه استفاده نکرده‌اید. چرا؟
در فیلم‌هایی که درباره مواد روان‌گردان یا حالت‌های خلسه هستند، معمولاً چیزی هست که من نمی‌پسندم. وقتی از جلوه‌های ویژه استفاده می‌کنند، آن تصاویر با تجربه واقعی سفر ذهنی هم‌خوانی ندارد و باعث می‌شود از فضای فیلم بیرون بیایم. این جلوه‌ها اغلب مصنوعی‌اند و اجازه نمی‌دهند در دنیای فیلم غرق شوم. در عوض، ترجیح دادم فیلم را بر اساس ادراک شنیداری بسازم. در سالن سینما به‌لطف سیستم صوتی، تجربه عمیق‌تری برای مخاطب فراهم می‌شود. اما تجربه بصری نباید با افکت‌های بصری اشتباه گرفته شود. چون مثلاً با مصرف ماری‌جوانا یا MDMA، برخلاف LSD، ادراک تصویری خیلی تغییر نمی‌کند. در «تابستان لعنتی»، بیشتر به دنبال خلق موقعیت‌های روان‌گردان با استفاده از نور و شخصیت‌ها بودم، در حالی‌که دوربین باید واقع‌گرایانه باقی می‌ماند تا آن حس‌ها را به بیننده منتقل کند.

چطور با وجود محدودیت‌های شدید بودجه، موفق شدید ۱۵۰ بازیگر را وارد پروژه کنید؟
تیم تولید ما حداکثر شامل هفت نفر بود. به‌جز من و مدیر فیلم‌برداری، لئونور تلس، بقیه افراد بسته به شرایط کاری‌شان تغییر می‌کردند. همان‌طور که گفتم، بیشتر بازیگران را از دوران دانشگاه می‌شناختم…

همه‌ی ۱۵۰ نفر را؟
ماجرا همین است. در ابتدا با کسانی که به من نزدیک بودند شروع کردم چون تنها به چند بازیگر نیاز داشتم. اما در ادامه، فیلم به شخصیت‌های بیشتری نیاز پیدا کرد. بنابراین بازیگرانی که در ابتدا حضور داشتند، درباره پروژه با اشتیاق صحبت می‌کردند و همین باعث شد دیگران نیز به همکاری علاقه‌مند شوند. وقتی نوبت به صحنه‌هایی با جمعیت زیاد رسید، خیلی راحت توانستیم بازیگر جذب کنیم، چون پروژه را از قبل می‌شناختند و مشتاق بودند بخشی از آن باشند.