Skip to main content

منطقهٔ وحیدیه هنوز برق نداشت و بیشتر زمین‌ها خاکی و خرابه بود ،

تعدادی تیرِ سیمانی در خیابان‌ها و کوچه‌ها نصب کرده بودند و به نوبت در هر منطقه‌ای ماشینی از طرف اداره برق می‌آمد، ساعتی آنجا توقف می‌کرد و شروع به سیم کشی بین تیرها می‌کرد .
من گاهی از دور منتظر می‌ماندم تا یک قطعه اضافی، سیم ضخیم از سر تیر توسط تکنسین نصب به زمین پرتاب بشه؛ در این شرایط مثل برق و باد می‌دویدم و قبل از همکارانش خودم را به آن تکه سیمِ اضافی می‌رساندم!
و از همانجا نزدیک سینما رز سر خیابان زرکش ( که تازه افتتاح شده بود ) به مغازه چوبکی ( خریدار مس و روی و شیشه و …) می‌فروختم .
اگر ده ریال می‌داد که فقط پول بلیط سینما جور می‌شد. اگر پانزده ریال می‌شد بلیط و نوشابه روی ساخش بود. با بیست ریال بلیط و ساندویچِ کالباس

وای که اگر تکه سیم‌ها بیست بود و بیست و پنج ریال کاسب بودم، اوج خوشبختی را حس می‌کردم چون یک نوشابهٔ خنک هم چاشنی کار می‌شد.

بقول دوستی، «بی‌خود نیست که این روزها سرقت کابل‌های برق در محله‌ها زیاد شده است؛ حساب کنید چقدر فیلم می‌شه باهاش دید و ساندویچ و انواع نوشابه می‌شه با آن‌ها خورد!»