پلیسها معمولا در فیلمها، بویژه در فیلمهای کمدی، چندان با چهرههای خوب و موجهی به تصویر کشیده نمیشوند، از فیلمهای پلیسی/حادثهای که بگذریم، در فیلمهایی مثل کمدیهای چارلی چاپلین یا باسترکیتون یا لورل و هاردی، پلیسها تصویر چندان دوستداشتنی و خوشایندی ندارند؛ این فیلمها معمولا پلیسها را با هیکلی بیقواره و هیبتی ضد قهرمان نشان میدهند.
پلیس در فیلمهای فرانسوی هم تاحدی زیادی، عنصری نچسب و مزاحم اند، بویژه آن گروه فیلمهایی که قهرمان فیلم مثل آلن دلون یا ژان پل بلموندو، ضد قهرمانهایی محبوب و دوستداشتنی هستند.
این فیلمها بر خلافِ اکثرِ فیلمهای ایرانی ساخته شده اند که فیلمسازان ما با نظارت سفت و سختِ بازبینهای حکومتی، بهندرت میتوانند پلیسهای فیلم را با چهرهای غیرمعقول یا منفی نشان دهند، کنتراستی عجیب دارند.
فیلم به امید دیدار ساختهٔ محمد رسولاف با بازی درخشان لیلا زارع حکایت یک زن وکیل جوان است که به دلایل سیاسی پروانهٔ وکالتش لغو شده. او که دوماهه حامله است به خاطر رهایی از مشکلاتی، تصمیم میگیرد با زدوبند با یک شرکت چندملیتی برای دریافت ویزا راهیِ فرانسه شود. این فیلم قصهٔ زنی است که در جامعهٔ خودش احساس بیگانگی میکند. بخشی از صحنههای فیلم با هندیکم گرفته شده، اما تصویرها خوب و حرفهای است، هرچند نورپردازی در صحنههای داخلی، به عنوان نشانهای از فضای سرد داستان فیلم، تا حد زیادی تاریک است. این نورپردازی باعث میشود که شخصیت اصلیِ قصه که معمولاً لباس مشکی به تن دارد با پسزمینه یکی شود و معمولاً روی پرده تصویرهایی از یک چهرهٔ غمگین و سرگردان ببینیم. فیلم با وجود درونمایهاش در صحنههایی تصویرهایی دلنشین هم از ماموران ارائه میدهد؛ آنجا که پلیس به در آپارتمان میآید، و زن با مأمورانی روبهرو میشود که با حکم قضایی برای ضبط ابزار دریافت تصویرهای ماهوارهای آمدهاند. زن اشاره میکند که بلد نیست دستگاه گیرنده را باز کند و یکی از مأموران اجازه میگیرد خودش این کار را بکند. بعد برای آنکه چکمههایش باعث کثیف شدن فرشها نشود، جلوی در، کیسههایی پلاستیکی را روی کفشهایش میکشد و وارد میشود. این مأموران چنان مبادی آداباند و رفتارشان چنان صمیمی و دوستانه است که آدم دلش میخواهد بجز دیش و گیرنده، تلویزیون را هم تقدیمشان کند!
در صحنهای دیگر دو مأمور برای تفتیش و پیدا کردن مدارکی به خانهٔ زن میآیند. یکی از آنها بیحرکت گوشهای از هال میایستد و دومی وارد اتاق میشود؛ فیلم حتی نشان نمیدهد که مأمور دارد چه میکند اما نوع برخورد و رفتار آنها به گونهای است که مادر خانواده فکر میکند تعمیرکار ساختمانیاند و برایشان میوه و شیرینی میآورد. اتفاقاً شخصیتهای منفی فیلم کارمندان همان شرکت چندملیتی اند که قول دادهاند برای این زن مستأصل ویزا جور کنند اما مرتب او را سر میدوانند و رشوه میگیرند.

مقصر
کافی است این فضا را مقایسه کنید با فضای کابوسوار و هولناکِ فیلم فرانسویِ مقصر (ونسان گارِنک) که بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده و یکی از عجیبترین و غیرانسانیترین پروندههای پلیسی/ قضایی را به تصویر میکشد. حوادث فیلم در سال ۲۰۰۱ اتفاق میافتد، از نیمهشبی که پلیس به شکلی خشونتبار به خانه آلن مارسکو یورش میبرد و تمام وسایلِ منزلِ او را به هم میریزد و در میانِ چشمهای وحشتزده و گریان زن و بچههای او، چنان فضای رعب و وحشتی ایجاد میکنند که نفس در سینه حبس میشود. آلن و همسرش همراه دوازده نفر از یارانش به اتهام تشکیل شبکهای مخفی برای آزار جنسیِ کودکان دستگیر و روانهٔ زندان میشود. او سالهای طولانی به همین اتهامِ واهی در بازجوییهای مختلف شرکت میکند و از بندی به بندی دیگر فرستاده میشود و انواع شکنجههای روحی و جسمی را تحمل میکند؛ در حالی که بیگناه است. قاضی پرونده حاضر نیست از حکم غیرعادلانهاش کوتاه بیاید. آلن پس از مدتی به خاطر فشارهای روحی روانهٔ یک آسایشگاهِ روانی میشود و طی حادثهای بخشی از بدنش فلج میشود. سالها بعد با پیدا شدن سرنخهای تازه در یک دادرسی مجدد، شاهدان اعتراف میکنند که با گرفتن پول علیه او شهادت دروغ دادهاند.
دادگاه تجدید نظر اعلام میکند که او فقط به دلیل لجبازیِ یک قاضیِ جوان و لجوج به زندان افتاده و بیگناه است. حالا نوبت شاهدان دروغگو و قاضیِ کلهشق است که روانهٔ زندان شوند.
فیلم Press (مطبوعات، رسانه) ساختهٔ سدات ییلماز محصول ترکیه از زاویهای شعاری و تخت، شرح مبارزهٔ گروهی از روزنامهنگارانِ کُرد ترکیه و درگیریهایشان را با پلیس به تصویر کشیده است. نیروهای امنیتی هر چند گاه یک بار به دفتر این روزنامه هجوم میبرند، همه چیز را به هم میریزند، بعضی از نویسندگان را با خود میبرند و پس از شکنجه، در بیابانها رها میکنند اما روزنامه قرص و محکم سر جایش ایستاده است. فیلم در روایت آرمانها و هدفهای این روزنامهنگاران ناموفق است و با شعارزدگی و سیاه و سفید کردن طرفینِ درگیری، در سطح باقی میماند. آدمها هم بیشتر در حد تیپ هستند و ویژگیِ روزنامهنگار واقعی را ندارند.
نمونههای بیشتری از این فیلمها را میشود در فیلمهای الیور استون یا پولانسکی یا دامیانو دامیانی و بسیاری از فیلمسازانِ ایتالیایی سراغ گرفت.