تعلیق (Suspense) یکی از مهمترین عناصر سینمایی است که باعث درگیر شدن تماشاگر با داستان میشود. دو کارگردان بزرگ که به شکل متفاوتی از این عنصر بهره بردهاند، آلفرد هیچکاک و اصغر فرهادی هستند. هیچکاک که به «استاد تعلیق» شهرت دارد، از تکنیکهای سینمایی پیچیدهای برای ایجاد تنش استفاده میکند، درحالیکه فرهادی با ایجاد موقعیتهای اخلاقی و درامهای واقعگرایانه، حس تعلیق را در ذهن تماشاگر ایجاد میکند. در این مقاله به مقایسه روشهای این دو کارگردان در ایجاد تعلیق پرداخته میشود.
تعلیق در سینمای هیچکاک معمولاً از طریق ایجاد آگاهی در تماشاگر درباره خطرات پیش رو شکل میگیرد. او باور داشت که وقتی مخاطب بیشتر از شخصیتها میداند، اضطراب بیشتری را تجربه خواهد کرد. در مقابل، در سینمای فرهادی تعلیق از ناآگاهی و اطلاعات ناقص شکل میگیرد. تماشاگر همزمان با شخصیتها اطلاعات را کشف میکند و در موقعیتهای پیچیده اخلاقی قرار میگیرد.
هیچکاک معتقد بود که اگر تماشاگر از وقوع یک تهدید اطلاع داشته باشد اما شخصیتهای فیلم از آن بیخبر باشند، تعلیق واقعی ایجاد میشود. برای مثال، در فیلم طناب (۱۹۴۸)، از همان ابتدا مشخص است که دو مرد، دوست خود را کشتهاند و جسد او در یک صندوق پنهان شده است. اما مهمانانی که به خانه میآیند از این موضوع بیخبرند. این مسئله باعث ایجاد تعلیقی نفسگیر در طول فیلم میشود.
هیچکاک در فیلمهای خود از تکنیکهای تدوین خاصی برای تعلیق استفاده میکند. برای مثال، در روانی (۱۹۶۰)، سکانس معروف دوش حمام با استفاده از برشهای سریع، زاویههای دوربین نامتعارف و موسیقی دلهرهآور، تنشی ماندگار ایجاد میکند. در پنجره رو به حیاط (۱۹۵۴)، شخصیت اصلی (با بازی جیمز استوارت) از پنجره آپارتمانش شاهد رفتار مشکوک همسایه خود است و کمکم به این باور میرسد که قتلی رخ داده است. در اینجا، هیچکاک با بازی کردن با اطلاعاتی که در اختیار شخصیتها و تماشاگر قرار دارد، تعلیقی قوی میآفریند.
برخلاف هیچکاک که معمولاً اطلاعات بیشتری به مخاطب میدهد، فرهادی تعلیق را از طریق ناآگاهی خلق میکند. در جدایی نادر از سیمین (۲۰۱۱)، تماشاگر دقیقاً نمیداند که آیا نادر باعث سقط جنین زن خدمتکار شده است یا نه. این عدم قطعیت، تعلیق را در تمام طول فیلم حفظ میکند.
فرهادی به جای استفاده از تدوین سریع و موسیقی پرتنش، تعلیق را از طریق گفتگوهای پرتنش و سکوتهای معنادار ایجاد میکند. در فروشنده (۲۰۱۶)، رویارویی شخصیت اصلی با مرد متجاوز در سکانس پایانی، نمونهای از تعلیق روانشناختی است که در آن احساسات سرکوبشده، خشم و ترس در فضایی بسته شکل میگیرد.
در فیلمهای هیچکاک معمولاً تعلیق از یک تهدید خارجی (مانند یک قاتل یا یک توطئه) ایجاد میشود، اما در فیلمهای فرهادی، تهدید درونیتر و بر پایهی انتخابهای اخلاقی است. در گذشته (۲۰۱۳)، شخصیتهای اصلی درگیر دروغها و رازهایی هستند که هر لحظه ممکن است فاش شوند، و این مسئله فضایی پرتنش ایجاد میکند.
هیچکاک شخصیتهای خود را اغلب در موقعیتهایی قرار میدهد که مجبور به فرار از خطر هستند. قهرمانهای او معمولاً افراد عادیای هستند که ناگهان درگیر یک توطئه میشوند، مانند راجر تورنهیل در تعقیب خطرناک North by Northwest (۱۹۵۹) که به اشتباه تحت تعقیب دشمنانی ناشناخته قرار میگیرد.
شخصیتهای فرهادی در خطر فیزیکی نیستند، اما در موقعیتهایی گرفتار میشوند که هر انتخاب آنها میتواند عواقب غیرقابل پیشبینی داشته باشد. در درباره الی (۲۰۰۹)، ناپدید شدن شخصیت الی فضایی پر از تعلیق ایجاد میکند، زیرا شخصیتهای دیگر نمیدانند چگونه با این بحران روبهرو شوند.
هیچکاک استاد استفاده از فضاهای محدود برای ایجاد تعلیق است. در پنجره رو به حیاط، تمام فیلم از زاویه دید شخصیت اصلی در یک آپارتمان روایت میشود. این محدودیت فضایی باعث افزایش حس خفقان و تنش میشود.
فرهادی تعلیق را در فضاهایی ایجاد میکند که کاملاً واقعی و روزمره هستند. خانههای ساده، کوچههای شهری، دادگاهها و بیمارستانها، همگی مکانهایی هستند که تنش و تعلیق در آنها شکل میگیرد. در جدایی نادر از سیمین، صحنههای دادگاه پر از کشمکشهای احساسی است که تعلیق را تقویت میکند.
هیچکاک از موسیقی برای ایجاد تعلیق بهره زیادی میبرد. همکاری او با برنارد هرمان در فیلمهایی مانند روانی Psycho و سرگیجه Vertigo نمونهای از تاثیر موسیقی در تشدید هیجان است.
برخلاف هیچکاک، فرهادی اغلب از موسیقی پرهیز میکند تا حس مستندگونهای به فیلمهایش بدهد. او ترجیح میدهد که تعلیق را از طریق بازیگری و موقعیتهای دراماتیک ایجاد کند.
آلفرد هیچکاک و اصغر فرهادی دو کارگردان برجسته هستند که هر یک با سبک خاص خود تعلیق را در فیلمهایشان ایجاد میکنند. هیچکاک با استفاده از اطلاعات بیشتر برای مخاطب، تدوین سریع، موسیقی تأثیرگذار و تهدیدهای خارجی، تعلیقی سینمایی و هیجانانگیز میآفریند. از سوی دیگر، فرهادی با استفاده از موقعیتهای پیچیده اخلاقی، گفتگوهای پرتنش، سکوتهای معنادار و فضای واقعگرایانه، تعلیقی روانشناختی و درونی ایجاد میکند.
هرچند سبک این دو کارگردان کاملاً متفاوت است، اما هر دو موفق شدهاند که حس اضطراب و هیجان را به شیوهای منحصربهفرد به مخاطب منتقل کنند. هیچکاک با تکنیکهای سینمایی و بصری، و فرهادی با داستانهای واقعی و درگیریهای انسانی، تعلیق را به یکی از مهمترین عناصر آثار خود تبدیل کردهاند.
***
حضور تعلیق در آخرین ساخته اصغر فرهادی، قهرمان
یکی از مهمترین روشهای ایجاد تعلیق در سینمای فرهادی، ارائه اطلاعات بهصورت تدریجی و از دیدگاه شخصیتهای درگیر در ماجرا است. در قهرمان، شخصیت اصلی، رحیم، مردی است که به دلیل بدهی در زندان به سر میبرد. او در مرخصی کوتاه خود، تصمیم میگیرد سکههایی که نامزدش پیدا کرده را پس بدهد تا از این طریق، تصویر مثبتی از خود ارائه دهد و شانس آزادی داشته باشد. اما این تصمیم ساده، او را درگیر سلسلهای از اتفاقات و سوءتفاهمها میکند.
تعلیق در این فیلم از اینجا ناشی میشود که مخاطب، مانند شخصیتهای داستان، اطلاعات محدودی درباره حقیقت دارد. آیا رحیم واقعاً نیت صادقانهای دارد؟ آیا او فقط در پی تطهیر تصویر خود است؟ این ابهام، که تا پایان فیلم ادامه دارد، عامل اصلی ایجاد تنش و درگیری ذهنی تماشاگر است.
در قهرمان، رحیم در مواجهه با جامعهای که ارزشهای اخلاقی و شهرت اجتماعی برای آن اهمیت زیادی دارد، مجبور به تصمیمگیریهای دشوار میشود. وقتی داستان قهرمانی او رسانهای میشود، او بین حقیقت و مصلحت گرفتار میشود.
مخاطب در تمام طول فیلم با این پرسش مواجه است: آیا رحیم حقیقت را میگوید؟ آیا تصمیمی که میگیرد درست است؟ آیا جامعه حق دارد که او را قضاوت کند؟ این تعارضهای اخلاقی، سطحی از تعلیق روانشناختی ایجاد میکند که در آن، تماشاگر خود را در جای شخصیت اصلی تصور کرده و اضطراب ناشی از انتخابهای او را تجربه میکند.
یکی از عناصر کلیدی در ایجاد تعلیق در قهرمان، غیرقابل پیشبینی بودن واکنشهای شخصیتها است. در طول فیلم، رحیم بارها سعی میکند حقیقت را توضیح دهد یا راهی برای حل مشکل پیدا کند، اما هر بار با واکنشهایی مواجه میشود که شرایط را پیچیدهتر میکنند.
کارفرمای سابقش (بهرام) که همچنان به او بیاعتماد است، قهرمان بودن رحیم را زیر سوال میبرد و به رسانهها میگوید که او دروغ میگوید. مسئولین موسسه خیریه که ابتدا از او حمایت میکردند، با کوچکترین شائبه، از او روی برمیگردانند. رحیم که تلاش دارد تصویر خوبی از خود ارائه دهد، درگیر شبکهای از دروغهای کوچک و سوءتفاهمها میشود.
این تغییرات غیرمنتظره، تماشاگر را در فضایی پر از تنش و تعلیق نگه میدارد، زیرا هیچ اطمینانی نسبت به آینده شخصیتها وجود ندارد.
فیلم قهرمان نمونهای درخشان از چگونگی ایجاد تعلیق در سینمای واقعگرایانه و اجتماعی است. برخلاف سینمای کلاسیک تعلیق، که معمولاً بر تهدیدهای فیزیکی یا معماهای جنایی تمرکز دارد، تعلیق در این فیلم از ابهام در نیتها، موقعیتهای اخلاقی پیچیده، واکنشهای غیرمنتظره شخصیتها و داوریهای اجتماعی سرچشمه میگیرد.
فرهادی با استفاده از روایت غیرقطعی، دیالوگهای پرتنش، فضاهای محدود و شخصیتهایی که در شرایط دشوار تصمیمگیری قرار میگیرند، حس تعلیقی مداوم ایجاد میکند که تا پایان فیلم و حتی پس از آن ادامه دارد. این سبک خاص، نهتنها تماشاگر را درگیر داستان میکند، بلکه او را وادار به تفکر درباره مفاهیم عمیقتری همچون حقیقت، اخلاق و قضاوت اجتماعی میکند.