سینما، از نخستین روزهای پیدایش خود، تنها وسیلهای برای سرگرمی نبود؛ بلکه رسانهای شد برای بازتاب رنجهای بشر، بازگویی فاجعهها، و ثبت خاطراتی که تاریخ رسمی گاه از یاد میبرد. در میان انواع روایتهایی که بر پرده نقرهای جان گرفتهاند، فیلمهایی که به تصویر کردن بمباران مردم بیگناه و کشته شدن غیرنظامیان پرداختهاند، جایگاه ویژهای دارند. این آثار، نه صرفاً به خاطر صحنههای هولناک و ویرانی گسترده، بلکه به سبب نگاه انسانی و آینهوارشان به چهرهی قربانیانِ خاموش جنگ، ارزشمندند.
در این فیلمها تمرکز، اغلب بر انسانهاییست که نه تفنگ بهدست دارند، نه در صفوف نظامیاند؛ بلکه مادران، کودکان، سالخوردگان و شهروندان عادیاند که به ناگاه در آتش حملهها میسوزند.
در میان این آثار، یکی از تکاندهندهترین فیلمهای تاریخ سینما، مقبره کرمهای شبتاب از ایسائو تاکاهاتا، کارگردان ژاپنی و از همکاران استودیو جیبلی است. انیمیشنی که ظاهر کودکانهاش فریبنده است، اما با دردی عمیق و کشنده روایت میشود. داستان دو کودک، یک پسر نوجوان و خواهر کوچکش، پس از بمباران کوبه در پایان جنگ جهانی دوم، و تلاش آنها برای زندهماندن در دنیایی که تمام بنیانهای اخلاقیاش فروپاشیده است. فیلم نهتنها صحنههای ویرانی شهر را بهطرزی واقعگرایانه بازسازی میکند، بلکه سکوت و بیتفاوتی جامعه را نیز بهتصویر میکشد؛ جامعهای که پس از بمباران، نجاتیافتگانش را به حال خود رها کرده است. این اثر نهفقط یک فیلم ضد جنگ، بلکه مرثیه پرحرارتی است برای نسلهای گمشده در سایهی جنگ.

والس با بشیر
از شرق آسیا که فاصله بگیریم، در سینمای خاورمیانه نیز نمونههای درخشانی از ایندست فیلمها میتوان یافت. فیلم والس با بشیر ساختهی آری فولمنِ اسرائیلی، انیمیشنی است مستندگونه که با روایتی روانپریشانه و مبتنی بر خاطرات فراموششدهی سربازی سابق، کشتار غیرنظامیان در اردوگاههای صبرا و شتیلا در لبنان را بازگو میکند. فولمن، با بیانی کابوسوار، خاطراتی که از ذهنش پاک شدهاند را دنبال میکند تا به حقیقتی دردناک برسد: آنکه او و بسیاری از همقطارانش، در برابر بمباران مردم بیدفاع، یا ساکت ماندند یا خود بخشی از چرخهی جنایت شدند. فیلم، نهتنها به خشونت ارتش اسرائیل، بلکه به ویرانی روانی سربازانی میپردازد که در دل جنگ، انسانیت خود را از دست دادهاند.
در سینمای ایران، فیلم از کرخه تا راین اثر ابراهیم حاتمیکیا، هرچند در قالب سینمای دفاع مقدس تولید شده، اما با نگاهی انسانی و فراایدئولوژیک، از رنج بمباران شیمیایی غیرنظامیان پرده برمیدارد. شخصیت اصلی فیلم، رزمندهای است که پس از نجات از بمباران شیمیایی، برای درمان به آلمان میرود. اما آنچه بیش از جسم او آسیب دیده، روان و خاطراتش است؛ صدای آژیر، فریاد زخمیان، چهرهی کودکانی که سوختهاند، همچنان در ذهنش زندهاند. فیلم با نگاهی دردناک، اثرات بلندمدت بمباران را نهفقط بر بدن انسان، بلکه بر حافظه، هویت و روابط خانوادگی بررسی میکند.

برای سما
فیلم برای سما، مستندی جسورانه و شخصی ساختهی واد العطب، زن فیلمساز سوری، از دل محاصرهی حلب بیرون آمده است. فیلم، روایت مادری است که در میانهی بمبارانهای پیاپی، دوربین بهدست گرفته تا برای دختر خردسالش، سندی از روزهای تاریک و مقاومت تهیه کند. در این مستند، لحظههای واقعی بمباران بیمارستانها، گریه نوزادان بیپناه، و نگاههای خیره کودکانی که نمیفهمند چرا خانهشان ویران شده، جان بیننده را میسوزاند. این فیلم، نه بازسازی گذشته، بلکه روایت حال است؛ روزهایی که هنوز در جریاناند و قربانیانشان هنوز زندهاند یا به خاک میافتند. «برای سما» سندی زنده و بیواسطه است از خشونت بیامان علیه مردم غیرمسلح.
در سینمای اسرائیل، فیلم لبنان ساختهی ساموئل مائوز، یک نمونه دیگر از مواجهه داخلی با نقش ارتش در بمباران و کشتار است. فیلم از درون یک تانک روایت میشود؛ چهار سرباز جوان که در بحبوحه جنگ لبنان، مأموریتی دارند که خودشان درک درستی از آن ندارند. دیدِ مخاطب محدود به لنز تنگ تانک است و تنها از این منظر است که صحنههای بمباران، کشتار غیرنظامیان و فروپاشی اخلاقی سربازان نشان داده میشود. این تنگنای بصری، تمثیلی است از وضعیت اخلاقی سربازانی که در چرخدنده جنگ اسیر شدهاند. فیلم، بدون نیاز به شعار، وجدان انسانی را هدف قرار میدهد.
سینمای مستند فلسطین نیز در این زمینه آثاری ماندگار خلق کرده است. پنج دوربین شکسته ساختهی امت برنات و گای داویدی، از زاویه دوربینِ یک کشاورز فلسطینی به مقاومت مسالمتآمیز مردم روستایش در برابر اشغال و بمباران اسرائیل میپردازد. هر دوربین در جریان فیلم شکسته میشود، اما دوربین جدیدی جایش را میگیرد؛ درست مانند روح مردمی که زیر گلوله و بمب، همچنان ایستادهاند.