زنان در سینمای ایران، همیشه حضور داشته اند، اما همیشه نه آنگونه که باید.
آنها همیشه بوده اند، اما چندان به رسمیت شناخته نشده اند. آنها حضور داشته اند، اما گاه بیصدا، گاه در حاشیه، و گاه در نقش نماد و استعاره.
🔹 زن ایرانی در فیلمها، گاهی مادرِ فداکار بوده، گاهی معشوقِ دستنیافتنی،
گاهی قربانیِ سکوت، و گاه نماد یک ملتِ سرکوبشده.
مگر چند بار زنان در سینمای ما، خودشان بوده اند؟
با تمام لایههای پیچیدهای که میشود به چند مورد آن اشاره کرد:
با صدایش، انتخابهایش، خواستهها و ترسهایش؟ با کدام؟
سینمای ایران، با تمام افتخارهایی که طی سالها کسب کرده و روی پایش مانده، هنوز در بیان روایت زنانه لنگ میزند.
شاید بهخاطر ساختار مردسالار صنعت سینما از گذشته تا حال باشد.
شاید هم ملاحظات فرهنگی و احتمالا سانسور،
و شاید چون جامعهٔ ما هنوز جسارتِ مواجهه با حقیقتهای پنهانشده در زندگی زنان را ندارد.
🔸 با این حال، زن ایرانی قهرمانی خاموش نیست.
در پشت دوربین، در نویسندگی، تدوین، طراحی صحنه و حتی کارگردانی،
زنان بسیاری حضور داشتهاند: «بیادعا، اما تاثیرگذار…»

آیدا پناهنده، کارگردان فیلم ناهید
اما آنچه جای خالیاش حس میشود، جز موارد بسیار معدودی، روایت خودِ زن از خودش است.
نه روایتی از نگاه یک مرد.
نه شخصیتی که برای پیشبرد داستانِ مرد طراحی شده.
بلکه انسانی با روایتِ خودش، رنجهای خودش و عشقهای خودش.
📽️ سینمای بدون مرز، یعنی سینمایی که زن را نهبهعنوان جنس دوم،
بلکه بهعنوان نیمی از جامعه، نیمی از حافظه و نیمی از روایت در نظر بگیرد.
اگر سینمای ایران بخواهد جهانی شود،
نمیتواند بدون صدای زنان این سرزمین، گامی بردارد.
روایتِ زن ایرانی، اگر راست و صادقانه باشد،
نهفقط جهانی میشود، بلکه قلبها را هم تسخیر میکند و میلرزاند.
زمان آن رسیده که زن، فقط موضوع روایت نباشد؛
بلکه راوی هم باشد…